Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
repair pit
چاهک تعمیر اتومبیل
Other Matches
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
bodywork
ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
utilities'man
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
sink hole
چاهک
sump
چاهک
sumps
چاهک
sinks
چاهک
sink
چاهک
hand wash basin
چاهک دستشویی
man hole
چاهک بازدید
air trap
سرپوش چاهک
data strike
چاهک داده ها
silt sump
چاهک تهنشینی
silt sump
چاهک رسوب
syphon well drop
ابشار با چاهک و لوله
pumping test method
روش چاهک ازمایش
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
repairs
تعمیر
repairing
تعمیر
instauration
تعمیر
maintenance
تعمیر
upkeep
تعمیر
remaking
تعمیر
renovation
تعمیر
repair
تعمیر
mending
تعمیر
service
تعمیر
face lifting
تعمیر
spot repair
تعمیر در جا
serviced
تعمیر
repaired
تعمیر
under repairing
دردست تعمیر
to patch up
تعمیر کردن
maintenance
نگهداری و تعمیر
servicemen
تعمیر کار
refashion
تعمیر کردن
maintenance
تعمیر و نگهداری
serviceman
تعمیر کار
restored
تعمیر کردن
under repair
تحت تعمیر
patches
تعمیر کردن
under repair
در دست تعمیر
darn
[conservate]
تعمیر کردن
restores
تعمیر کردن
darner
تعمیر کننده
restore
تعمیر کردن
refits
تعمیر کردن
refitted
تعمیر کردن
refitting
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
mends
تعمیر کردن
serviceability
تعمیر پذیری
mended
تعمیر کردن
retread process
تعمیر مجدد
repair time
مدت تعمیر
mend
تعمیر کردن
reparation
تعمیر عوض
spot repair
تعمیر در محل
to do up
تعمیر رکدن
refit
تعمیر کردن
over haul
تعمیر اساسی
emergency repair
تعمیر اضطراری
aircraft repair
تعمیر هواپیما
field service
تعمیر در محل
in disrepair
محتاج تعمیر
out of repair
نیازمند تعمیر
in bad repair
نیازمند تعمیر
reconditioning
تعمیر مجدد
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
repair
تعمیر کردن
fix
تعمیر کردن
fixes
تعمیر کردن
repaired
تعمیر کردن
patch
تعمیر کردن
serviced
تعمیر کردن
base repair
تعمیر اساسی
serviceability
قابلیت تعمیر
service
تعمیر کردن
rehash
تعمیر کردن
rehashed
تعمیر کردن
rehashes
تعمیر کردن
restoring
تعمیر کردن
repair kit
جعبه تعمیر
docking report
گزارش تعمیر ناو
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
rebuilds
نوسازی تعمیر مجدد
vamp
وصله تعمیر کردن
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
rebuild
نوسازی تعمیر مجدد
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
steam fitter
تعمیر کارلوله بخار
dry docks
محل تعمیر کشتی
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
repair kit
دست ابزاروسایل تعمیر
docked
حوضچه تعمیر ناو
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
dock
حوضچه تعمیر ناو
dry dock
محل تعمیر کشتی
docks
حوضچه تعمیر ناو
pattern generator
مولد تعمیر کار
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
dry docks
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry dock
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
terminals
خرابی که قابل تعمیر نیست
mending
گردآوری شده برای تعمیر
maintenance programmer
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
terminal
خرابی که قابل تعمیر نیست
awaiting aircraft availability
زمان انتظار درخط تعمیر
green run
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
accumulation time
زمان تحت تعمیر بودن وسیله
awaiting aircraft availability
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
unserviceable
غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
relaying
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
to mend a puncture
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Can you get it repaired?
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
steeplejacks
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
meaner
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejack
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
dock trials
ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
mean
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Can you mend this puncture?
آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
meanest
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
air man
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
speedway
اتومبیل رو
sqark plug
در اتومبیل
autocar
اتومبیل
car
اتومبیل
car jack
جک اتومبیل
motor coach jack
جک اتومبیل
automobile
اتومبیل
automobiles
اتومبیل
hobby car
اتومبیل دو در
pony car
اتومبیل دو در
cars
اتومبیل
jack
جک اتومبیل
jacks
جک اتومبیل
horseless carriage
اتومبیل
maintenance
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heater plug
شمع اتومبیل
funny car
اتومبیل غیرعادی
formula car
اتومبیل مسابقه
flivver
اتومبیل ارزان
license plate
نمرهی اتومبیل
sports sedan
اتومبیل کوچک
garageman
تعمیرکار اتومبیل
carbody
اطاق اتومبیل
car owner
مالک اتومبیل
car port
سایبان اتومبیل
top boot
کروک اتومبیل
berm
داشبورد اتومبیل
belt molding
زه روکوب اتومبیل
touring car
اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
baloon tire
لاستیک اتومبیل
tricar
اتومبیل سه چرخه
car ports
سایبان اتومبیل
station car
اتومبیل استیشن
driving mirror
اینه اتومبیل
door lamp
لامپ در اتومبیل
estate cars
اتومبیل استیشن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com