Dictiornary-Farsi | چراغ خوراک پزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (10 milliseconds)

English	Persian
heater	چراغ خوراک پزی
heaters	چراغ خوراک پزی
cooker	چراغ خوراک پزی
cookers	چراغ خوراک پزی
Primus	چراغ خوراک پزی
Primuses	چراغ خوراک پزی


Search result with all words

hot plate	چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot-plate	چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot-plates	چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
Other Matches

gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
messes	:یک خوراک
oligotrophic	کم خوراک
pabulum	خوراک
repast	خوراک
repasts	خوراک
passage money	خوراک
mess	:یک خوراک
nourishment	خوراک
tacks	خوراک
foods	خوراک
keeps	خوراک
nutriments	خوراک
nutriment	خوراک
chow	خوراک
victuals	خوراک
viands	خوراک
chows	خوراک
tucker	خوراک
tack	خوراک
tacked	خوراک
tacking	خوراک
food	خوراک
keep	خوراک
fares	خوراک
meats	خوراک
intake	خوراک
intakes	خوراک
at mess	سر خوراک
meat	خوراک
messmate	هم خوراک
feed	خوراک
faring	خوراک
feeds	خوراک
fare	خوراک
nutrition	خوراک
fared	خوراک
butterpump	غم خوراک
regaled	خوراک لذیذ
regales	خوراک لذیذ
regaling	خوراک لذیذ
eating	خورد و خوراک
food gathering	خوراک اوری
frugal food	خوراک ساده
dosage	یک خوراک دارو
viand	خوراک ماکولات
eating	خوش خوراک
regale	خوراک لذیذ
grubs	خوراک خواربار
chop house	خوراک خانه
boarding houses	خوابگاه و خوراک
boarding house	خوابگاه و خوراک
eating house	خوراک پزخانه
autotroph	خوراک ساز
at meat	سر خوراک یا غذا
feedstuff	خوراک حیوانات
dosages	یک خوراک دارو
grub	خوراک خواربار
grubbed	خوراک خواربار
cannon fodder	خوراک توپ
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
slipslop	خوراک ابکی
sitophobia	خوراک هراسی
feeder	خوراک دهنده
insects	کرم خوراک
queasiness	سنگینی خوراک
heterotroph	خوراک گیر
preparation of food	تهیه خوراک
piece de resistance	خوراک اصلی
nourish	خوراک دادن
nourishes	خوراک دادن
dosing	یک خوراک دارو
doses	یک خوراک دارو
dosed	یک خوراک دارو
insect	کرم خوراک
to give to eat	خوراک دادن
to d. up	خوراک گذاردن
timbale	خوراک دلمه
treats	خوراک رایگان
kingfisher	ماهی خوراک
meal time	وقت خوراک
meal time	موقع خوراک
feeders	خوراک دهنده
dose	یک خوراک دارو
nourished	خوراک دادن
food stamp	تمبر خوراک
treat	خوراک رایگان
snacks	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
recipe	خوراک دستور
feed	خوراک دادن
snacks	خوراک سرپایی
gourmet	خوراک شناس
dishes	سینی خوراک
plat du jour	خوراک روز
feeds	خوراک علوفه
feeds	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
dish	سینی خوراک
recipes	خوراک دستور
gourmets	خوراک شناس
slops	خوراک ابکی
menu	فهرست خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
plats du jour	خوراک روز
menus	فهرست خوراک
hors d'oeuvre	پیش خوراک
hors d'oeuvres	پیش خوراک
junk food	گنده خوراک
health foods	خوراک بهداشتی
suave	خوش خوراک
aliment	خوراک دادن
food stamps	تمبر خوراک
health food	خوراک بهداشتی
treated	خوراک رایگان
junk foods	گنده خوراک
snack	خوراک مختصر
sanguification	تبدیل خوراک بخون
kitchen	محل خوراک پزی
rotisserie	مغازه خوراک پزی
kitchens	محل خوراک پزی
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
hopper	محفظه خوراک دستگاه
recipes	دستور خوراک پزی
pitch into	به خوراک حمله کردن
piece deresistance	بخش عمده خوراک
revalenta	خوراک عدس واردجو
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
eating disorder	اختلال خورد و خوراک
feed belt	نوار خوراک دهنده
feeding group	قسمت خوراک دهنده
Chile	خوراک لوبیای پر ادویه
gratin	خوراک ته دیم دار
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
larder	گنجه خوراک خوراکی
holozoic	جانور خوراک گیر
kickshaw	خوراک خوش مزه
kitchener	بخاری خوراک پزی
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
larders	گنجه خوراک خوراکی
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
cuisine	روش اشپزی خوراک
doze	دوز یک خوراک دارو
dozed	دوز یک خوراک دارو
dozes	دوز یک خوراک دارو
receiver	دستگاه خوراک دهنده
receiver	جعبه خوراک دهنده
dozing	دوز یک خوراک دارو
recipe	دستور خوراک پزی
vegetable diet	خوراک سبزی دار
receivers	دستگاه خوراک دهنده
trencherman	ادم خوش خوراک
throphogen	لایه خوراک ساز
thropholyt	لایه خوراک کاه
nosh	خوراک سبک خوردن
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
receivers	جعبه خوراک دهنده
dose	خوراک دوا یا شربت
doses	خوراک دوا یا شربت
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
convenience food	خوراک پیش پخته
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
convenience foods	خوراک پیش پخته
helping	یک وعده یا پرس خوراک
fast food	تند خوراک تندکار
dosing	خوراک دوا یا شربت
dosed	خوراک دوا یا شربت
nightlights	چراغ کم سو
overtaking light	چراغ
nightlight	چراغ کم سو
lamps	چراغ
lampad	چراغ
white steaming light	چراغ
lamp	چراغ
lamplighter	چراغ چی
lampers	چراغ
doze	مقدار کافی از یک دارو خوراک
hodgepodge	خوراک همه چیز درهم
dozed	مقدار کافی از یک دارو خوراک
colcannon	خوراک کلم وسیب زمینی
it is highly valued as food	برای خوراک بسیارمطلوب است
cookshop	دکان خوراک پزی مهمانخانه
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
dozes	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing	مقدار کافی از یک دارو خوراک
gormand	خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
delicacy	نازک بینی خوراک لذیذ
table d'hote	خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
haricots	خوراک راگو با لوبیا سبز
pantler	متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
delicacies	نازک بینی خوراک لذیذ
rechauffe	خوراک دوباره گرم کرده
haricot	خوراک راگو با لوبیا سبز
the garden provides food	باغ خوراک تهیه میکند
gourmets	خبره خوراک شراب شناس