Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
skiver
چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
Other Matches
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
kid leather
پوست بزغاله تیماج
kipskin
تیماج پوست گوساله یابره
sheepskin
پوست گوسفند
sheep skin
پوست گوسفند
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
chamois
چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
fleshing
تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
thin skinned
پوست نازک
thin skinned
دارای پوست نازک
shells
پوست فندق وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shell
پوست فندق وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
sheepwalk
مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
roans
تیماج
calf
تیماج
goat
تیماج
kid skin
تیماج
calves
تیماج
calf skin
تیماج
goats
تیماج
roan
تیماج
calfskin
تیماج
goat leather
تیماج
moroccoleather
تیماج فرنگی
binding
انقیاد صحافی
bindings
انقیاد صحافی
bookbindery
کارخانه صحافی
in quires
صحافی نشده
in sheets
صحافی نشده
offset
حاشیه صحافی
offsetting
حاشیه صحافی
bindery
موسسه صحافی
bookbinding
صحافی کتاب
bindings
صحافی کردن به هم بستن
binding
صحافی کردن به هم بستن
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
bibliopegy
هنر صحافی کتب
rebind
دوباره صحافی کردن
solute
صحافی نشده بهم نپیوسته
bind
چسباندن صحافی کردن ودوختن
binds
چسباندن صحافی کردن ودوختن
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
brochures
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochure
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
heder
گوسفند نر
sheep
گوسفند
mutton
گوسفند
ram
گوسفند نر
rams
گوسفند نر
rammed
گوسفند نر
sheep
چرم گوسفند
pestles
ران گوسفند
pestle
ران گوسفند
fold
اغل گوسفند
kade
شپش گوسفند
sheep's feet
پاچه گوسفند
persian lamb
گوسفند قره کل
the fat tail of a sheep
دنبه گوسفند
sheep walk
چراگاه گوسفند
fat tailed sheep
گوسفند ایرانی
reeve
اغل گوسفند
duff
سرقت گوسفند
sheepcote
اغل گوسفند
folded
اغل گوسفند
ovine
شبیه گوسفند
rumps
دنبه گوسفند
merino
گوسفند مرینوس
sheep cote
اغل گوسفند
rump
دنبه گوسفند
ked
شپش گوسفند
sheep fold
اغل گوسفند
folds
اغل گوسفند
sheppy
اغل گوسفند
mutton
گوشت گوسفند
sheepfold
اغل گوسفند
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
longhorn
گوسفند شاخ دراز
folds
دسته یا گله گوسفند
fold
دسته یا گله گوسفند
foot rot
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
riblet
انتهای دنده گوسفند
thurl
مفصل خاصره گوسفند
ewe wool
پشم گوسفند ماده
coop
اغل گوسفند زندان
dorset horn
گوسفند شاخ بلندانگلیسی
drover
دلال گاوو گوسفند
folded
دسته یا گله گوسفند
cabretta
چرم نرم گوسفند
wether
گوسفند اخته خواجه
TO set the fox to keep the geese .
<proverb>
گوسفند را به گرگ سپردن .
shropshire
نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
wiltshire
نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
gid
سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
bighorn
نوعی گوسفند کوهی امریکایی
selected breed
[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
gigot
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
breakaway
هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
dorper
گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
fleece
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleecing
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
Baa!
بع!
[صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
leg of mutton
دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
fleeces
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
suint
عرق خشک شده روی پشم گوسفند
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
slimming
نازک
slimmest
نازک
slimmed
نازک
papyraceous
نازک
gossamer
نازک
frail
نازک
frailer
نازک
frailest
نازک
slims
نازک
feather edged
لب نازک
slim
نازک
attenute
نازک
fragile
نازک
soft-hearted
نازک دل
soft hearted
نازک دل
touchier
دل نازک
egg shell
نازک
touchy
دل نازک
touchiest
دل نازک
perone
نازک نی
thinned
نازک
tender hearted
دل نازک
thins
نازک
tenderhearted
دل نازک
thin
نازک
tenuous
نازک
ethereal
نازک
thinnest
نازک
tender
نازک
thinners
نازک
tendered
نازک
fined
نازک
tenderest
نازک
tendering
نازک
softhearted
نازک دل
finest
نازک
fine
نازک
eggshell
نازک
young ice
یخ نازک
tenderhearted
<adj.>
دل نازک
eggshells
نازک
tender hearted
نازک دل
svelt
نازک
tinnily
نازک
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
extenuate
نازک کردن
finishing
نازک کاری
tenderhefted
دل نازک دل رحیم
finespun
نازک رشته
fine spun
نازک ریسته
folium
طبقه نازک
fine draw
نازک کردن
thin
نازک کردن
featheredge
لبه نازک
folia
طبقات نازک
rice paper
کاغذ نازک
thin
نازک شدن
d. touch
نازک کاری
thready
نازک چسبناک
thins
نازک کردن
thins
نازک شدن
thinly
به طور نازک
soft
مهربان نازک
softer
مهربان نازک
softest
مهربان نازک
card board
مقوای نازک
verglas
قشر نازک یخ
thinner
نازک کننده
thinnest
نازک شدن
slats
تخته نازک
thin film
غشای نازک
thinned
نازک کردن
thin film
لایه نازک
thinned
نازک شدن
cardboard
مقوای نازک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com