English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
invisibly چنانکه دیده نشود
Other Matches
insolubly چنانکه اب نشود
interminably چنانکه تمام نشود
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
thank you سایه شما کم نشود
indelible disgrace رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
May no one go thru such an ordeal. نصیب گرگ بیابان نشود
poverty parts friends <idiom> بی زر میسر نشود کام دوستان
seal بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
irremovability حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Don't get annoyed at this! بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
defaulting نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
how چنانکه
in the event that چنانکه
as چنانکه
so that چنانکه
dilatorily چنانکه پرشود
coordinately چنانکه یکجورباشد
prettily چنانکه زیبانماید
cresuendo چنانکه صداخردخرد
pinchingly چنانکه فشاراورد
admissibleness چنانکه روا
proper چنانکه شایدوباید
expressively چنانکه مقصودرابرساند
as is well known چنانکه مشهور
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
as it deserves چنانکه باید
permissively چنانکه مخیرسازد
so to speak چنانکه گویی
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
prettily بخوبی چنانکه باید
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
fitfully چنانکه بگیردوول کند
invulnerably چنانکه زخم برندارد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
convincingly چنانکه متقاعد کند
perniciously چنانکه زیان اورد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably چنانکه بتوان خم کرد
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
according as چنانکه بدان سان که
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
comme il faut چنانکه باید وشاید
effusively چنانکه گویی بریزد
permissively چنانکه اجازه بدهد
medially چنانکه درمیان باشد
meetly چنانکه در خور باشد
brilliantly چنانکه برجسته باشد
meetly چنانکه باید و شاید
according to his version چنانکه او شرح میداد
funnily چنانکه خنده اورد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
eying دیده
eyes دیده
eyeing دیده
eye دیده
eye water اب دیده
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
unsight دیده نشده
vedette دیده ورسوار
scouting دیده وری
imperceptible دیده نشدنی
feelers دیده بان
lookout دیده بان
lookouts دیده بان
in sight دیده شدنی
worldly wise جهان دیده
eyeless بی بصیرت بی دیده
hardened steel فولاد اب دیده
feeler دیده بان
invisible دیده نشدنی
enntinel دیده بان
observers دیده بان
observer دیده بان
indiscernible دیده نشدنی
light of one's eyes نور دیده
light struck نور دیده
pitched تهیه دیده
scouts دیده وری
feeders دیده بان
feeder دیده بان
scouted دیده وری
monitoring دیده بانی
damaged خسارت دیده
scout دیده وری
sightless دیده نشده
worldly-wise جهان دیده
visible دیده شدنی
lost زیان دیده
scout car خودرو دیده ور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com