Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
Other Matches
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
as
چنانکه
in the event that
چنانکه
so that
چنانکه
how
چنانکه
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
permissively
چنانکه مخیرسازد
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
as is well known
چنانکه مشهور
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
proper
چنانکه شایدوباید
pinchingly
چنانکه فشاراورد
admissibleness
چنانکه روا
so to speak
چنانکه گویی
as it deserves
چنانکه باید
coordinately
چنانکه یکجورباشد
insolubly
چنانکه اب نشود
prettily
چنانکه زیبانماید
dilatorily
چنانکه پرشود
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
funnily
چنانکه خنده اورد
meetly
چنانکه باید و شاید
effusively
چنانکه گویی بریزد
interminably
چنانکه تمام نشود
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
according to his version
چنانکه او شرح میداد
according as
چنانکه بدان سان که
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
convincingly
چنانکه متقاعد کند
prettily
بخوبی چنانکه باید
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
meetly
چنانکه در خور باشد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
medially
چنانکه درمیان باشد
perniciously
چنانکه زیان اورد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
invisibly
چنانکه دیده نشود
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
comme il faut
چنانکه باید وشاید
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
sequoia
میباشد
gallium
میباشد
adeno
میباشد
adeni
میباشد
gametophyte
میباشد
afro
میباشد
aceto
میباشد
aden
میباشد
ad
میباشد
afr
میباشد
ads
میباشد
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
he is a man he is sick
وی مریض میباشد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
function
وفیفه
sorb
وفیفه
taskwork
وفیفه
roles
وفیفه
role
وفیفه
tasks
وفیفه
functioned
وفیفه
pensions
وفیفه
pension
وفیفه
serviced
وفیفه
service
وفیفه
worked
وفیفه
work
وفیفه
obligations
وفیفه
obligation
وفیفه
that is your duty and not mine
نه وفیفه من
inofficious
بی وفیفه
duty
وفیفه
functions
وفیفه
task
وفیفه
activities
وفیفه
responsibility
وفیفه
activity
وفیفه
assignments
وفیفه
responsibilities
وفیفه
office
وفیفه
offices
وفیفه
assignment
وفیفه
devoir
وفیفه
custodian
بستههای دیسک و ..... میباشد
iodine
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
custodians
بستههای دیسک و ..... میباشد
iodin
عنصرشیمیایی که علامت ان I میباشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
office
کار وفیفه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com