Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
Other Matches
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
consecutive
نتیجهای
consequential
نتیجهای
serve someone right
<idiom>
تنبیه یا نتیجهای که شخص سزاوارش است
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
effective
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
thereof=of that
ازان
afterwards
پس ازان
therefter
پس ازان
away
پس ازان
thence
پس ازان
therefter
ازان پس
therein
ازان حیث
subsequent to that event
پس ازان رویداد
it is all greek to me
ازان سودرنمیاورم
thereafter
بعد ازان
long a
مدتهاپس ازان
this is inferior to that
این ازان
eftsoon
اندکی پس ازان
he is not of that stamp
ازان جنس نیست
next
نزدیک ترین پس ازان
it is pervious to light
روشنایی ازان می گذرد
this is better than that
این ازان بهتراست
dice box
پیالهای که طاس را ازان میریزند
dye wood
چوبی که ازان رنگ میگیرند
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
fitch
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d.
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea
ازان خیال صرف نظر کردم
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
mofette
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
secernent
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
one's pet aversion
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
it savours of revenge
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
to say grace
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
pete cock
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
chock
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
gopher wood
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
helmcloud
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
calibrated orifice
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
logogram
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
reentrant subroutine
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t.
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
by
بدست
at the hand of
بدست
obtained
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
earn
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
acquires
بدست اوردن
obtain
بدست اوردن
soothes
دل بدست اوردن
procurable
بدست اوردنی
obtainable
بدست اوردنی
soothe
دل بدست اوردن
earns
بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
come by
<idiom>
بدست آوردن
to go to the wright
بدست استادافتادن
acquiring
بدست اوردن
procure
بدست اوردن
attenuation
بدست آوردن
catcher
بدست اورنده
obtainment
بدست اوری
come by
بدست اوردن
impetrate
بدست اوردن
hand in hand
دست بدست
get table
بدست اوردنی
get round
بدست اوردن
pick up
بدست اوردن
procured
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
procuring
بدست اوردن
to come to hand
بدست امدن
securer
بدست اورنده
procurer
بدست اورنده
attainable
بدست اوردنی
acquirable
بدست اوردنی
acquirer
بدست اورنده
get at able
بدست اوردنی
gained
بدست اوردن
procurement
بدست اوری
getting
بدست امده
getting
بدست اوردن
manual
وابسته بدست
catch
بدست اوردن
gained
بدست آوردن
offers
بدست اوردن
offered
بدست اوردن
gain
بدست آوردن
offer
بدست اوردن
gets
بدست اوردن
provider
بدست اورنده
gains
بدست آوردن
gain
بدست اوردن
gains
بدست اوردن
get
بدست اوردن
get
بدست امده
providers
بدست اورنده
gets
بدست امده
municipalize
بدست شهرداری دادن
to get back
دوباره بدست اوردن
import
باپیروزی بدست امدن
recovers
دوباره بدست اوردن
to gain time
دست بدست کردن
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
quando acciderint
هر گاه بدست اید
recover
دوباره بدست اوردن
regained
دوباره بدست اوردن
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
recovering
دوباره بدست اوردن
pass on
دست بدست دادن
imported
باپیروزی بدست امدن
importing
باپیروزی بدست امدن
unhandy
مشکل بدست امده
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
change hands
دست بدست رفتن
regain
دوباره بدست اوردن
to change hands
دست بدست رفتن
retrieves
دوباره بدست اوردن
step into
بسهولت بدست اوردن
to put
بدست امین دادن
to pander any one's lust
دل کسیرا بدست اوردن
acquirability
امکان بدست اوردن
They found no trace of her .
ازاونشانی بدست نیامد
strike a balance
موازنه بدست اوردن
turnover
دست بدست شدن
all aggairs pivot upon him
کارها بدست او می گرد د
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
encyclic
بدست چندنفر رونده
attain
بدست اوردن بانتهارسیدن
finagle
باحیله بدست اوردن
to obtain something
بدست آوردن چیزی
impropriate
بدست عام دادن
attaining
بدست اوردن بانتهارسیدن
to get
[hold of]
something
بدست آوردن چیزی
to bring something
بدست آوردن چیزی
get back
دوباره بدست اوردن
attained
بدست اوردن بانتهارسیدن
attains
بدست اوردن بانتهارسیدن
recoups
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
insure
بیمه بدست اوردن
have
بدست اوردن دارنده
having
بدست اوردن دارنده
regains
دوباره بدست اوردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
self-government
حکومت بدست مردم
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
get
بدست اوردن فراهم کردن
circumstantiate
قرائن وامارت را بدست اوردن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
encyclical
بدست چند نفر گشته
filthy lucre
سودی که بی شرفانه بدست اید
encyclicals
بدست چند نفر گشته
hardly earned money
پول سخت بدست امده
getting
بدست اوردن فراهم کردن
impetrate
با عجز و لابه بدست اوردن
the proceeds of the sale
وجوهی که از فروش بدست می اید
bring in
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
the tule of thumb
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
availability
آنچه به آسانی بدست آید
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com