Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
Other Matches
saturated air
هوای اشباع شده
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
condensation
چگالش
condensation nucleus
هسته چگالش
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
suffusion
اشباع
saturation
اشباع
saturated
اشباع
concentration
اشباع
concentrations
اشباع
satiation
اشباع
impregnation
اشباع
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
overfull employment
اشباع اشتغال
saturation current
جریان اشباع
saturant
اشباع شده
saturation capacity
گنجایش اشباع
zine of saturation
منطقه اشباع
neural satiation
اشباع عصبی
magnetic saturation
اشباع اهن
imbued
اشباع کردن
imbue
اشباع کردن
saturated zone
منطقه اشباع
pervasivenness
قوه اشباع
imbues
اشباع کردن
imbuing
اشباع کردن
magnetic saturation
اشباع مغناطیسی
saturates
اشباع کردن
saturable
اشباع شدنی
ingraft
اشباع کردن
saturating
اشباع کردن
imbibing
اشباع کردن
imbibed
اشباع کردن
satiate
اشباع شدن
satiated
اشباع شدن
satiates
اشباع شدن
impregnant
اشباع شده
imbibe
اشباع کردن
sodden
اشباع شده
satiable
قابل اشباع
satiable
اشباع شدنی
imbibes
اشباع کردن
saturate
اشباع کردن
saturate
اشباع شدن
saturating
اشباع شدن
saturates
اشباع شدن
satiating
اشباع شدن
temperature saturation
اشباع دمایی
filament saturation
اشباع افروزه
color saturation
اشباع رنگ
filament saturation
اشباع دمایی
waterlogged
ازاب اشباع
unsaturate
اشباع نشده
saturated
اشباع شده
subsaturation
شبه اشباع
subsaturated
نزدیک به اشباع
steepest
اشباع کردن
saturator
اشباع کننده
plate saturation
اشباع اند
degree of saturation
درجه اشباع
current saturation
اشباع اند
voltage saturation
اشباع اند
voltage saturation
اشباع ولتاژی
anode saturation
اشباع اند
steep
اشباع کردن
saturation factor
ضریب اشباع
saturation state
رژیم اشباع
unsaturated
اشباع نشده
indoctrinates
اغشتن اشباع کردن
chalk-line
[ریسمان اشباع شده با گچ]
indoctrinated
اغشتن اشباع کردن
subsaturated
نیمه اشباع شده
indoctrinate
اغشتن اشباع کردن
chroma
درجه اشباع رنگ
unsaturate
ترکیب اشباع نشده
under szturated rock
سنگ زیر اشباع
suffuse
پوشاندن اشباع کردن
indoctrinating
اغشتن اشباع کردن
pervasiveness
قوه سرایت یا اشباع
suffused
پوشاندن اشباع کردن
saturated transistor
ترانزیستور اشباع شده
unsaturated fat
چربی اشباع نشده
unsaturated
ترکیب اشباع نشده
collector saturation voltage
ولتاژ اشباع کلکتور
saturant
بحد اشباع رسیده
suffusing
پوشاندن اشباع کردن
saturated fats
چربی اشباع شده
suffuses
پوشاندن اشباع کردن
saturated soil paste
خمیر خاک اشباع
saturated fat
چربی اشباع شده
poly unsaturated fat
پلی چربی اشباع نشده
ethylene
هیدرو کربن اشباع نشده
polyunsaturated
دارای حلقههای اشباع نشده
soaks
بوسیله مایع اشباع شدن
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
acetylene
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundate
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
geraniol
الکل اشباع شده مایع و معطر
inundated
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundating
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
oilite bushing
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
petticoatsfever
هوای زن
air blast
هوای دم
moist air
هوای تر
sweltered
هوای گرم
swelters
هوای گرم
swelter
هوای گرم
broken weather
هوای بی قرار
blast roasting
تشویه با هوای دم
passion
هوای نفس
circulationg air
هوای در گردش
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
compressed air
هوای متراکم
low air pressure
فشار هوای کم
liquid air
هوای مایع
carburetor air
هوای کاربراتور
out of doors
در هوای ازاد
In the open air.
در هوای آزاد.
compressed air
هوای فشرده
open air
در هوای ازاد
temperate climate
اب و هوای معتدل
agglutinant
هوای التیام
heavy weather
هوای طوفانی
humid air
هوای نمناک
heavy weather
هوای خراب
secondry air
هوای ثانویه
aired
هوای دم هوا
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
adverse weather
هوای نامساعد
air breathing
هوای تنفسی
hot blast
هوای دم داغ
humid air
هوای شرجی
out of door
در هوای ازاد
intake air
هوای ورودی
dead air
هوای راکد
airs
هوای دم هوا
stable air
هوای پایدار
air
هوای دم هوا
emergency air
هوای اضطراری
drippy
هوای گرفته
exhaust air
هوای خروجی
the open
هوای ازاد
queen's weather
هوای باز
raininess
هوای بارانی
forced draft
هوای با فشار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com