Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
crumpled rose leaf
چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
Other Matches
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
to gild the pill
چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
busman's holiday
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
gargoyles
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
fools paradise
خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
solipsism
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
monitor
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
anthrop
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
id
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sweepy
چیزی که جارو میکند
synthesizer
وسیلهای که چیزی تولید میکند
spitfire
چیزی که اتش پرتاب میکند
synthesisers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
eraser
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
stayer
کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
pirate
شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirated
شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
erasers
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
pirates
شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating
شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
descriptions
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
point protector
چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
demagnetizer
وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
wizard
امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
wizards
امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
drill press
متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
nerds
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
cycles
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
nerd
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
trap
وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
lark
خوشی
jollity
خوشی
jocundness
خوشی
hilarity
خوشی
jovially
با خوشی
joy
خوشی
frolicsomeness
خوشی
joys
خوشی
gayety
خوشی
gladsomeness
خوشی
rollick
خوشی
mirthless
بی خوشی
gusts
خوشی
galas
خوشی
jollification
خوشی
joviality
خوشی
delights
خوشی
felicity
خوشی
felicities
خوشی
pleasance
خوشی
splurging
خوشی
splurges
خوشی
randan
خوشی
splurged
خوشی
frolics
خوشی
frolicking
خوشی
frolicked
خوشی
pleasure
خوشی
pleasures
خوشی
bliss
خوشی
joyance
خوشی
joyfulness
خوشی
cheerfulness
خوشی
joyousness
خوشی
splurge
خوشی
larks
خوشی
meat and drink
خوشی
delight
خوشی
delighting
خوشی
merriness
خوشی
mirthfully
با خوشی
frolic
خوشی
ploy
خوشی
spree
خوشی
cheer
خوشی
cheered
خوشی
merry-making
خوشی
merry making
خوشی
mirth
خوشی
brannigan
خوشی
euphoria
خوشی
enjoyment
خوشی
happiness
خوشی
delectation
خوشی
gust
خوشی
cheers
خوشی
curvet
خوشی
sprees
خوشی
glee
خوشی
ploys
خوشی
gala
خوشی
well-being
خوشی
joyfully
<adv.>
با خوشی
happily
<adv.>
با خوشی
fortunately
<adv.>
با خوشی
joyously
با خوشی
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
married happiness
خوشی زناشویی
blithely
بطور خوشی
jobilate
خوشی کردن
jollify
خوشی دادن به
material to happiness
لازمه خوشی
paradise
سعادت خوشی
rejoice
خوشی کردن
rejoiced
خوشی کردن
to make merry
خوشی کردن
to beentranced withjoy
از خوشی غش کردن
the picture of joy
خوشی مجسم
the picture of joy
مظهر خوشی
the p of hoppiness
منتهادرجه خوشی
blessedness
مبارکی خوشی
rollick
خوشی کردن
winsome
با مسرت و خوشی
rejoicingly
خوشی کنان
benders
خوشی ونشاط
rejoices
خوشی کردن
whoopee
زمان خوشی
bender
خوشی ونشاط
exultantly
خوشی کنان
felicific
خوشی اور
disports
خوشی کردن
gladsome
خوشی اور
disporting
خوشی کردن
exultingly
خوشی کنان
disported
خوشی کردن
disport
خوشی کردن
f.mirth
خوشی عید
goluptious
خوشی اور
goloptious
خوشی اور
hedonics
اصول خوشی ولذت
humored
خوشمزگی خوشی دادن
humoring
خوشمزگی خوشی دادن
humors
خوشمزگی خوشی دادن
a land of milk and honey
<idiom>
جای سعادت و خوشی
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
to break forth in to joy
از خوشی فریاد کردن
to burst with joy
از خوشی در پوست خودنگنجیدن
to shout for joy
از خوشی فریاد زدن
while away the time
<idiom>
زمان خوشی را گذراندن
wellbeing
سلامتی و خوشی خوشبختی
humour
خوشمزگی خوشی دادن
jet set
دایم در سفر و خوشی
humoured
خوشمزگی خوشی دادن
I am sore at her. Iam bitter about her.
ازاودل خوشی ندارم
jamboree
مجمع پیشاهنگان خوشی
paint the town red
<idiom>
اوقات خوشی داشتن
jamborees
مجمع پیشاهنگان خوشی
i wish you happiness
خوشی شما راخواستارم
humours
خوشمزگی خوشی دادن
It doesnt look nice . It is useemly.
صورت خوشی ندارد
humouring
خوشمزگی خوشی دادن
delightful
لذت بخش خوشی اور
give oneself up to
<idiom>
اجازه خوشی را به کسی دادن
humor
خوشی دادن راضی نگاهداشتن
to play possum
خودرا بنا خوشی زدن
overjoyed
از فرط خوشی از خود بیخودشد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
To feign I'llness.
خود رابنا خوشی زدن
he is transported with joy
ازفرط خوشی بی خودشده است
high time
هنگام خوشی وعیش ونوش
luse
طاعون نا خوشی واگیره دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com