Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
encapsulated
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
Other Matches
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
PCMCIA
- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
contains
قرار دادن چیزی در درون
contained
قرار دادن چیزی در درون
contain
قرار دادن چیزی در درون
gradin
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
top
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
ingrown
روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
cuts
روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
cut
روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
integral controller
واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
something else again
<idiom>
بحث دیگری دارد، چیز دیگریست.
conditional
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
card
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
function
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
inherit
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
functions
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
inherits
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
functioned
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
inheriting
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
emptiest
بدون چیزی در درون
intakes
مقدارجذب چیزی به درون
intake
مقدارجذب چیزی به درون
emptied
بدون چیزی در درون
empties
بدون چیزی در درون
emptier
بدون چیزی در درون
empty
بدون چیزی در درون
the boxes were nested
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
usufructuary
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
indraft
ریزش چیزی بسوی درون
fullest
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
indraght
ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt
ریزش چیزی سوی درون
full
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
gradine
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
Gothic Revival
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
faults
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
faulted
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
homes
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
ascii
حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
endomorph
بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
bays
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
baying
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bayed
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bay
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
cell
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
cells
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
head stock
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
expansion unit
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
insert
قرار دادن چیزی در چیزی
inserting
قرار دادن چیزی در چیزی
inserts
قرار دادن چیزی در چیزی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
ligule
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
deposit
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
mast foot
پایه چوبی یا فلزی که دکل بر روی آن قرار دارد.
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
card
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
deposits
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
cards
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
blessing in disguise
<idiom>
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
converting
تغییر چیزی به دیگری
converts
تغییر چیزی به دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
ribbon
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
band printer
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ribbons
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
altar-stair
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hypostyle hall
[اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
altar-steps
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
acoustic
فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
ascender
مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
sequences
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequence
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
restricted propellant
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
immediate
دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
acoustic
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
water quench
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
waterbath
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bain-marie
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
normalizes
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
normalised
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalises
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalize
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
sequence
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
sequences
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
dummies
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
freeware
نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
terminator
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
douse
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
doused
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
put in
قرار دادن چیزی در
requests
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requesting
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requested
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
expanded memory system
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
usenet
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
embowel
در شکم چیزی قرار دادن
setover
روی چیزی قرار دادن
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
objective
چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
objectives
چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
eaves
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
overlaps
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
objecting
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
extension
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
storage
وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
extensions
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
externals
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
superposition
قرار دادن چیزی روی چیزدیگر
position
قرار دادن چیزی در محل خاص
positioned
قرار دادن چیزی در محل خاص
intruder
قرار دادن چیزی در چیز دیگر
intruders
قرار دادن چیزی در چیز دیگر
interlocks
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
superimposing
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
substituted
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituting
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
banjo axle
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
strobe
سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
strobe
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
show one's (true) colors
<idiom>
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com