Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
mare's nest
چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
Other Matches
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
whited
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
conscience
باطن
internal
باطن
inwarness
باطن
inside
باطن
insides
باطن
consciences
باطن
insight
چشم باطن
introspection
باطن بینی
insights
چشم باطن
self discovery
کشف باطن واستعدادهای نهانی ونقاط ضعف خود شناسایی نفس
quackish
قلابی
false
قلابی
adulterate
قلابی
adulterates
قلابی
adulterating
قلابی
shams
قلابی
quack
قلابی
hamous
قلابی
hamate
قلابی
pasteboard
قلابی
quacked
قلابی
bogus
قلابی
quacking
قلابی
quacks
قلابی
adulterated
قلابی
sham
قلابی
false
<adj.>
قلابی
rip-off
کالای قلابی
rip-offs
کالای قلابی
fulham
طاس قلابی
shamateur
اماتور قلابی
a fake doctor
پزشک قلابی
False coin .
سکه قلابی
spurious
قلابی الکی
A bogus professor .
پروفسور قلابی
kake uke
دفاع قلابی
cheap copy
بدل قلابی
pale
[poor]
imitation
بدل قلابی
simular
قلابی صوری
Rigged elections .
انتخابات قلابی
uncinus
زائده قلابی
forge
تهیه جنس قلابی
forges
تهیه جنس قلابی
unciform
سرکج قلابی چنگکی
crook
ادم قلابی کلاه بردار
setline
رسن چند قلابی ماهیگیری
crooks
ادم قلابی کلاه بردار
frog-adjustment screw
پیچ قلابی تنظیم کننده
crooking
ادم قلابی کلاه بردار
weedless
قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
The whole story was faked up .
تمام داستان قلابی وساختگه بود
To fake an oil – painting .
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
quack
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacks
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
ostensible
فاهر
guise
فاهر
surface
فاهر
guises
فاهر
superficies
فاهر
the outward state
فاهر
guize
فاهر
groomed
فاهر
exteriority
فاهر
apparent
فاهر
on the surface
در فاهر
rind
فاهر
rinds
فاهر
surfaces
فاهر
surfaced
فاهر
semblable
فاهر
external
فاهر
sensation
فاهر
sensations
فاهر
mien
فاهر
manifests
فاهر
superficial
فاهر
appearances
فاهر
appearance
فاهر
manifesting
فاهر
manifested
فاهر
manifest
فاهر
externals
فاهر
faces
فاهر
externally
فاهر
squalid
بد فاهر
face
فاهر
outside
فاهر
outsides
فاهر
trumpery
خوش فاهر
look
فاهر شدن
merged
دشمن فاهر شد
to out ward seeming
برحسب فاهر
looked
فاهر شدن
exposed
فاهر شده
the outward man
انسان فاهر
garb
کسوت فاهر
seems
فاهر شدن
seemed
فاهر شدن
in outward show
بصورت فاهر
affecter
فاهر ساز
outside appearance
صورت فاهر
to make ones a
فاهر شدن
personal appearance
وضع فاهر
springs
فاهر شدن
spring
فاهر شدن
outward show
نمایش فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
gloss
جلوه فاهر
outward show
صورت فاهر
similitude
بیرون فاهر
habits
مشرب فاهر
outsight
فاهر بینی
formalist
فاهر پرست
the out ward eye
چشم فاهر
hermaphrodite
خنثی فاهر
looks
فاهر شدن
hermaphrodites
خنثی فاهر
habit
مشرب فاهر
seem
فاهر شدن
turn-ups
فاهر شدن
turn up
فاهر شدن
appearances
فاهر نمایش
nominally
بصورت فاهر
simulations
فاهر سازی
simulation
فاهر سازی
setting
وضع فاهر
aspect
صورت فاهر
semblance
صورت فاهر
surfaced
رویه فاهر
appearance
فاهر نمایش
surfaces
رویه فاهر
faces
فاهر منظر
face
فاهر منظر
outwardly
برحسب فاهر
hues
تصویر فاهر
settings
وضع فاهر
surface
رویه فاهر
aspects
صورت فاهر
hue
تصویر فاهر
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
outward things
جهان برونی یا فاهر
develops
فاهر کردن عکس
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
for a sake
برای حفظ فاهر
develop
فاهر کردن عکس
affectedly
از روی فاهر سازی
phantom
منظر فاهر فریبنده
seeming
فاهر نما زیبایی
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
phantoms
منظر فاهر فریبنده
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
out
رفتن فاهر شدن
exposures
فاهر شدن عکس
the outer man
وضع فاهر شخص
outed
رفتن فاهر شدن
resurface
دوباره فاهر شدن
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
resurfaces
دوباره فاهر شدن
resurfaced
دوباره فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
exposure
فاهر شدن عکس
pro forma
منباب فاهر فاهری
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
pro forma
برای صورت فاهر
phantasm
فاهر فریبنده سایه
aspects
روش فاهر سازی چیزی
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
projected
فاهر کردن نشان دادن
hued
دارای فاهر ونمای مخصوص
turn up
<idiom>
به طور ناگهانی فاهر شدن
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
notation
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
project
فاهر کردن نشان دادن
to evolve a fact
چگونگی امری را فاهر کردن
aspect
روش فاهر سازی چیزی
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
notations
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
projects
فاهر کردن نشان دادن
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
acronical
فاهر شونده در غروب افولی
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
look
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
stuffed shirts
ادم خوش فاهر وتوخالی
stuffed shirt
ادم خوش فاهر وتوخالی
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com