Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
branch |
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود |
branches |
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود |
|
|
Other Matches |
|
drop cable |
بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند. |
cable drum |
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد |
flexed |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flex |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexes |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexing |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
main cable |
کابل اصلی |
T junction |
اتصال با زاویه درست با سیگنال اصلی یا کابل حمل توان |
fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
times |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
duct |
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد |
time |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
timed |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
TDR |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
ethernet |
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور |
kabuli |
کابلی |
cable railway |
ترن کابلی |
slack line |
اسکریپر کابلی |
chebulic myrobalan |
هلیله کابلی |
cable railways |
ترن کابلی |
cable control system |
سیستم کنترل کابلی |
invert |
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند |
inverting |
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند |
inverts |
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند |
VL bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
VL local bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
fan |
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند |
fanned |
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند |
fanning |
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند |
fans |
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند |
hoist line |
کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد |
BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
localtalk |
استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند |
null |
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد |
coaxing |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
co axial cable |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coaxes |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coaxed |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
coax |
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره |
modem |
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد |
extension |
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است |
extensions |
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است |
master |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
mastered |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master data file |
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد |
masters |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
acciaccatura |
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود |
cable assembly |
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل |
on board |
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد |
main guard |
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی |
first generation computer |
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی |
prototypal |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
initial reserves |
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی |
generation |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
prototypic |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
stapling |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
stapled |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
staple |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
generations |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
mainstay |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
mainstays |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
anastylosis |
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی] |
master file |
فایل اصلی پرونده اصلی |
fundamental unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
base camp |
پایگاه اصلی کمپ اصلی |
base unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
matters |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattering |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
matter |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattered |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
externals |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
external |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
FEP |
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند |
cabled |
کابل |
cable |
کابل |
Kabul |
کابل |
cable head |
سر کابل |
cable clip |
پل کابل |
cable assembly |
کابل |
own ship's course bus |
کابل او اس سی |
cabling |
کابل |
clippings |
مفصل کابل |
duplex wire |
کابل دو سیمه |
extension |
کابل خرطومی |
three core cable |
کابل سه رشتهای |
telephone cable |
کابل تلفن |
telegraph cable buoy |
بویه کابل |
telegraph cable |
کابل تلگراف |
duplex cable |
کابل دو سیمه |
coaxes |
کابل هم محور |
dead end eye |
قلاب کابل |
coaxed |
کابل هم محور |
coax |
کابل هم محور |
control cable |
کابل کنترل |
trunk cable |
کابل ترانک |
connection cable |
کابل اتصال |
trunk cable |
کابل ارتباطی |
connecting cable |
کابل رابط |
coaxing |
کابل هم محور |
flat cable |
کابل تخت |
hoisting cable |
کابل بالاکش |
hook cable |
کابل قلاب |
ignition cable |
کابل احتراق |
clips |
مفصل کابل |
intermediate type submarine cable |
کابل ساحلی |
junction cable |
کابل اتصال |
tag line |
کابل اتصالی |
light weight cable |
کابل سبک |
grid lead |
کابل شبکه |
greenfield conductor |
کابل گرینفیلد |
flat cable |
کابل پهن |
flexible cable |
کابل خم پذیر |
four core cable |
کابل چهاررشتهای |
tape cable |
کابل نواری |
gas cable |
کابل گازی |
gas filled cable |
کابل گاز |
gas impregnated cable |
کابل گازی |
gas impregnated cable |
کابل گازدار |
concentric cable |
کابل هم مرکز |
communication cable |
کابل ارتباطی |
coaxial line |
کابل هم محور |
cable accessory |
قطعات کابل |
cable accessory |
وسایل کابل |
cable block |
مجموعه کابل |
cable block |
قسمت کابل |
cable box |
اتاقک کابل |
cable clamp |
بست کابل |
cable cleat |
بست کابل |
cable support |
بست کابل |
bunched cable |
کابل چندلایی |
bowden control cable |
کابل کنترل |
anchor line cable |
کابل لنگر |
anti induction cable |
کابل ضد القا |
armored cable |
کابل مسلح |
b.x. conductor |
کابل ب ایکس |
cords |
کابل واکسیل |
cord |
کابل واکسیل |
battery charging cable |
کابل باتری پر کن |
binding screw |
کلم کابل |
come along clamp |
بست کابل |
welding lead |
کابل جوش |
caoxial cable |
کابل کواکسیال |
twin cable |
کابل دو قلویی |
trunk line cable |
کابل ارتباط |
coaxial cable |
کابل هم محور |
coaxial cable |
کابل هم مرکز |
cablet |
کابل کوچک |
cable way |
مسیر کابل |
cable connector |
دو شاخه کابل |
cable core |
سیم کابل |
cable distribution head |
مقسم سر کابل |
underground cable |
کابل زیرزمینی |
cable grip |
چنگال کابل |
cable guard |
نگهدارنده کابل |
cable shield |
لوله کابل |
anchor cable |
کابل لنگر |
clip |
مفصل کابل |
extensions |
کابل خرطومی |
power cable |
کابل قدرت |
suspension cable |
کابل اویزان |
microphone cable |
کابل میکروفن |
measuring cable |
کابل سنجش |
starter cable |
کابل استارتر |
stranded wire |
کابل تک لایی |
stranded conductor |
کابل تک لایی |
supply cable |
کابل تغذیه |
subscriber's cable |
کابل اتصال |
clipped |
مفصل کابل |
sheave |
ریل و کابل |
single conductor cable |
کابل تک لایی |
sheating of cable |
پوشش کابل |
sockets |
کفش کابل |
subscriber's cable |
کابل مشترک |
low loss cable |
کابل با تلفات کم |
single core cable |
کابل یک رشتهای |
wiring |
کابل کشی |
suspension cable |
کابل معلق |
multicore cable |
کابل افشان |
lead |
کابل هادی |
quadoed cable |
کابل چهارسیمه |
long distance cable |
کابل ارتباطی |
multi conductor cable |
کابل افشان |
telecommunication cable |
کابل ارتباطی |
ribbon cable |
کابل نواری |
single core |
کابل یک رشتهای |
mains cable |
کابل شبکه |
leads |
کابل هادی |
outgoing cable |
کابل خروجی |
single core cable |
کابل یک سیمه |
low capacitance cable |
کابل با فرفیت کم |
sheathed cable |
کابل زرهی |
pilot tunnel |
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است |
multiple cable |
کابل چند رشتهای |
oil filled cable |
کابل روغنی الکتریکی |