English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
Other Matches
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
air defense artillery fire unit سکوی توپخانه پدافندهوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
flak توپخانه پدافند هوایی
air defense artillery توپخانه پدافند هوایی
effectiveness clock دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air defense artillery fire unit یکان اتش توپخانه پدافندهوایی
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
surface mission پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
mobile employment استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
artillery mount سکوی توپخانه
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
standing ثابت دستورالعمل ثابت
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
zmarker beacon نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air defense پدافند هوایی
anti aircraft پدافند هوایی
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
flak توپخانه ضد هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
active air defense پدافند عامل هوایی
integrated defense پدافند هوایی توام
air defense element عنصر پدافند هوایی
aerial field artillery توپخانه محمول هوایی
area air defense commander فرمانده منطقه پدافند هوایی
air defense ship ناو مخصوص پدافند هوایی
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
airdrop platform سکوی بارریزی هوایی
air and naval gunfire اتش توپخانه دریایی و هوایی
ask ask توپخانه یا اتش توپخانهء ضد هوایی
weapons hold فرمان اتش قطع در پدافند هوایی
faker هواپیمای تمرینی درتیراندازی پدافند هوایی
air defense direction center مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
aerial platform سکوی مخصوص بارریزی هوایی
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
splashed در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
flad suppression تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
parrot وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroting وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
battery integration end radar display وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
mauler نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
unshaken ثابت
truer ثابت
true ثابت
equable ثابت
sustain ثابت
static ثابت
sustained ثابت
permanent ثابت
constant ثابت
truest ثابت
indelible ثابت
stationary ثابت
hard and fast ثابت
resolute ثابت
firm ثابت
firmer ثابت
firmest ثابت
firms ثابت
leger or ledger ثابت
standstill ثابت
inalterable ثابت
established ثابت
solid ثابت
solids ثابت
steadier ثابت تر
immovable ثابت
loyal ثابت
fixed ثابت
invariable ثابت
thetical ثابت
rugged ثابت
constants ثابت
specifics ثابت
disputeless ثابت
specific ثابت
thetic ثابت
incommutable ثابت
sustains ثابت
fixing ثابت
steadied ثابت
stable ثابت
patting ثابت
patted ثابت
pats ثابت
stables ثابت
pat ثابت
fix ثابت
unswerving <adj.> ثابت
settled ثابت
fixes ثابت
changeless ثابت
undeviating <adj.> ثابت
steadiest ثابت
steady ثابت
fiducial ثابت
pegged ثابت
fixed bridge پل ثابت
steadies ثابت
steadying ثابت
quail نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
constants ثابت دایمی
flat-footed ثابت قطعی
standing light چراغ ثابت
rate constant ثابت سرعت
propagation constant ثابت انتشار
flat footed ثابت قطعی
fixed capital سرمایه ثابت
fixed area ناحیه ثابت
static transformer مبدل ثابت
fixed condenser خازن ثابت
fixed head با نوک ثابت
fixed format قابل ثابت
permittivity ثابت دی الکتریک
standing derrick دریک ثابت
veteran ثابت استوار
veterans ثابت استوار
poise ثابت واداشت ن
permanent way مسیر ثابت
fixed ammunition مهمات ثابت
evidence ثابت کردن
standing part قسمت ثابت
fixed assets دارائیهای ثابت
bedding ثابت سازی
madelung constant ثابت مادلونگ
fixed budget بودجه ثابت
demonstrate ثابت کردن
demonstrated ثابت کردن
fixed ثابت شده
sitting duck <idiom> هدف ثابت
demonstrates ثابت کردن
demonstrating ثابت کردن
planck's constant ثابت پلانک
stationary population جمعیت ثابت
quantum of action ثابت پلانک
fixed capacitor خازن ثابت
staunch stanch ثابت قدم
standing patrol گشتی ثابت
standing rigging بکسلهای ثابت
standing rigging طنابهای ثابت
premanent way خط ثابت خط دائمی
fixed asset دارائی ثابت
magnetic constant ثابت مغناطیسی
prover ثابت کردن
fixed assets داراییهای ثابت
proportionality constant ثابت تناسب
fixed beam تیر ثابت
real constant ثابت حقیقی
fixed costs هزینههای ثابت
fixation ثابت کردن
proves ثابت کردن
proved ثابت کردن
prove ثابت کردن
boltzmann constant ثابت بولتزمن
resolute ثابت قدم
stabilizes ثابت کردن
constant مقدار ثابت
stabilized ثابت کردن
screening constant ثابت پوشش
scale down به نسبت ثابت
stabilize ثابت کردن
fixations ثابت کردن
figurative constant ثابت تلویحی
numeric constant ثابت عددی
constant ثابت قدم
on costs هزنههای ثابت
solar constant ثابت خورشیدی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com