English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
Other Matches
adjuster کارشناس در خسارت بیمه
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
actuaries کارشناس بیمه
actuary کارشناس بیمه
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
averaged متوسط خسارت در بیمه
averages متوسط خسارت در بیمه
average متوسط خسارت در بیمه
averaging متوسط خسارت در بیمه
indemnify بیمه کردن جبران خسارت
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policies بیمه نامه ورقه بیمه
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
analyst کارشناس
au fait کارشناس
analysts کارشناس
experts کارشناس
expert کارشناس
connoisseur کارشناس
judge کارشناس
judged کارشناس
judges کارشناس
judging کارشناس
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
critic کارشناس خبره
volcanist کارشناس اتشفشانی
critics کارشناس خبره
experts متخصص کارشناس
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electric engineer کارشناس برق
technologist کارشناس تکنولوژیست
expert متخصص کارشناس
qualified کارشناس موصوف
technicians ذیفن کارشناس فنی
technician ذیفن کارشناس فنی
educationists کارشناس اموزش و پرورش
he posed as an expert خود را کارشناس وانمودکردن
educationist کارشناس اموزش و پرورش
skilled witness کارشناس اهل خبره
educationalists کارشناس اموزش و پرورش
educationalist کارشناس اموزش و پرورش
zoogeographer کارشناس جغرافیای حیوانی
acoustician کارشناس علم اصوات
financiers کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financier کارشناس علم مالیه متخصص مالی
qualified person شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
casualty خسارت
casualties خسارت
detriment خسارت
harmed خسارت
harm خسارت
injury خسارت
scathe خسارت
reprise خسارت
loss خسارت
harming خسارت
harms خسارت
smart money خسارت
recompensed خسارت
lesions خسارت
averages خسارت
lesion خسارت
damage خسارت
depredation خسارت
depredations خسارت
averaging خسارت
recompenses خسارت
recompensing خسارت
recompense خسارت
average خسارت
averaged خسارت
indemnification تضمین خسارت
moral damage خسارت معنوی
general damage خسارت عمومی
g/a خسارت کلی
g/a خسارت عمومی
blemishing خسارت واردکردن
blemishes خسارت واردکردن
blemished خسارت واردکردن
fractional damage خسارت جزئی
effective damage خسارت موثر
delayed payment penalty خسارت تاخیرتادیه
toll تحمل خسارت
tolling تحمل خسارت
compensation جبران خسارت
constructive total loss خسارت کلی
tolls تحمل خسارت
consequential damages خسارت تبعی
liquidated damages خسارت نقدی
claim of compensation ادعای خسارت
damnify خسارت زدن
lesion جراحت خسارت
lesions جراحت خسارت
compensations جبران خسارت
material damage خسارت مادی
civil injury خسارت مدنی
consequential damages خسارت غیرمستقیم
total loss خسارت کلی
damage خسارت غرامت
averages خسارت بحری
to recover damages خسارت گرفتن
actual damage خسارت واقعی
averaged خسارت بحری
swooper موجد خسارت
special damage خسارت مخصوص
assumpsit ادعای خسارت
average خسارت بحری
averaging خسارت بحری
water damage خسارت اب دیدگی
do damage خسارت زدن
recompense رفع خسارت
damaged خسارت دیده
recompensed رفع خسارت
recuperation جبران خسارت
recuperation رفع خسارت
recompenses رفع خسارت
willful misconduct خسارت عمدی
wrecking خسارت وارداوردن
wreck خسارت وارداوردن
recompensing رفع خسارت
solatium جبران خسارت
average adjustment تصفیه خسارت
loss خسارت گمراهی
redressed جبران خسارت
redress جبران خسارت
particular average خسارت جزئی
costs خسارت دادرسی
partial loss خسارت جزیی
general damage خسارت کلی
particular average خسارت خاص
proceeding for damage دعوی خسارت
wrecks خسارت وارداوردن
redresses جبران خسارت
award of damages جبران خسارت
backwardation خسارت دیرکرد
injury اسیب خسارت
certificate of damage گواهی خسارت
sea water damage خسارت اب دریا
sued ادعای خسارت کردن
remedying وسائل جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
sues ادعای خسارت کردن
blemish خسارت وارد کردن
endamage خسارت وارد اوردن
remedies وسائل جبران خسارت
remedied وسائل جبران خسارت
free of all average معاف از هرگونه خسارت
damage threat احتمال تولید خسارت
damaged shipments محموله خسارت دیده
compensate some one losses خسارت کسی را دادن
average clause بند یا ماده خسارت
constructive total loss تخمین خسارت کل وارده
average particular خسارت وارده بر کشتی
sue ادعای خسارت کردن
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
damage radius شعاع منطقه خسارت
injured party طرف خسارت دیده
injured parties طرف خسارت دیده
hurts خسارت رساندن اسیب
hurting خسارت رساندن اسیب
hurt خسارت رساندن اسیب
suing ادعای خسارت کردن
demurrage خسارت بیکار ماندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com