Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
preliminary works
کارهای مقدماتی
Travaux preparatoires
کارهای مقدماتی
Other Matches
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
prolegomenon
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
tentative
مقدماتی
elemental
مقدماتی
introductive
مقدماتی
prodromal
مقدماتی
prolegomenary
مقدماتی
preparative
مقدماتی
prelusive
مقدماتی
preparatory
مقدماتی
precursive
مقدماتی
elementarily
مقدماتی
elementary
مقدماتی
preliminary
مقدماتی
preludial
مقدماتی
first
مقدماتی
proforma
مقدماتی
prolusory
مقدماتی
preliminaries
مقدماتی
introductory
مقدماتی
rudimental
مقدماتی
prolegomenous
مقدماتی
cementation
کارهای سیمانی
daily round
کارهای روزانه
diabolism
کارهای شیطانی
wirework
کارهای سیمی
miscellaneous works
کارهای مختلف
lunces
کارهای غریب
emergency works
کارهای اضطراری
interior affairs
کارهای درونی
incidental works
کارهای اتفاقی
the galleys
کارهای سخت
temporary works
کارهای موقت
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
earth work
کارهای خاکی
auxiliary work
کارهای اضافی
previous work
کارهای قبلی
meshwork
کارهای مشبک
basic hole
سوراخ مقدماتی
economizer
کرمکن مقدماتی
basic course
دوره مقدماتی
first cut
برش مقدماتی
primary
مقدماتی اصلی
basic research
تحقیقات مقدماتی
perlim
دوره مقدماتی
elimination heat
دوره مقدماتی
preparations
اقدام مقدماتی
primary
مقدماتی نخستین
basic training
اموزش مقدماتی
bottom blown converter
مبدل دم مقدماتی
primary
ابتدایی مقدماتی
preliminary
دور مقدماتی
elementary gate
دریچه مقدماتی
elementary item
قلم مقدماتی
fore exercise
تمرین مقدماتی
forehearth
کوره مقدماتی
preselector
سلکتور مقدماتی
pretest
امتحان مقدماتی
prime color
رنگ مقدماتی
proem
رساله مقدماتی
proforma invoice
سیاهه مقدماتی
prolusion
مقاله مقدماتی
propaedeutic
تعلیمات مقدماتی
propaedeutic
تحصیلات مقدماتی
responsions
ازمون مقدماتی
rudiment
علوم مقدماتی
subassembly
مونتاژ مقدماتی
preselection
انتخاب مقدماتی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
preparative
کار مقدماتی
introduction to physics
فیزیک مقدماتی
junior high school
دبیرستان مقدماتی
pilot injection
تزریق مقدماتی
pilot study
بررسی مقدماتی
preceding pass
کالیبر مقدماتی
precompression
تراکم مقدماتی
preheater
گرمکن مقدماتی
preliminary budget
بودجه مقدماتی
preliminary design
طرح مقدماتی
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
preliminary investigation
بررسی مقدماتی
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
preliminary test
ازمایش مقدماتی
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
prep
مدرسه مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
first aid
کمکهای مقدماتی
heats
مسابقه مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
basic
اساسی مقدماتی
basic
مقدماتی اساسی
basics
اساسی مقدماتی
heat
مسابقه مقدماتی
basics
مقدماتی اساسی
preludes
قسمت مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
preparation
اقدام مقدماتی
preliminaries
مقدمات مقدماتی
preliminary
مقدمات مقدماتی
preliminaries
امتحان مقدماتی
preliminaries
دور مقدماتی
elementary
مقدماتی پایهای
navvy
کارگر کارهای خاکی
foppery
جلفی کارهای جلف
diabolize
کارهای شیطانی کردن
light housekeeping
کارهای سبک خانکی
mundane affairs
کارهای این جهان
navvies
کارگر کارهای خاکی
inhouse work
کارهای داخلی تاسیسات
customs agent
واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping
کارهای خانه داری
public works
کارهای ساختمانی همگانی
Arrears of work . Back log of work .
کارهای عقب افتاده
logjam
کارهای عقب افتاده
welfare work
کارهای عام المنفعه
chore
کارهای عادی و روزمره
chores
کارهای عادی و روزمره
incipincy
وضع مقدماتی ابتدایی
incipience
وضع مقدماتی ابتدایی
eliminator
برنه در دور مقدماتی
elementary algebra
جبر مقدماتی
[ریاضی]
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
preselect
انتخاب کردن مقدماتی
preparatory students
شاگردان تهیه یا مقدماتی
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
supercharge
متراکم کردن مقدماتی
pre load
بار کردن مقدماتی
pre heat
حرارت دادن مقدماتی
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
prolusion
اثر هنری مقدماتی
reconnaissance
بازدید مقدماتی اکتشاف
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
black pickling
اسید شویی مقدماتی
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
pile-ups
انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up
انباشتگی کارهای عقب افتاده
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs
در کارهای کسی فضولی کردن
donkeywork
کارهای عادی وروزمره خرکاری
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
chickens come home to roost
<idiom>
چوب کارهای گذشته را خوردن
scheduling
برنامه ریزی کارهای اجرائی
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral
در کارهای جنگی پیش افتادن از
erection crane
جراثقال برای کارهای ساختمانی
I cant figure that girl out .
از کارهای او چیزی نمی فهمم
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
strategic reconnaissance
بررسی مقدماتی وضع دشمن
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
protocols
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
protocol
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
basket weave pattern
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
to finish off
کارهای دست باخر را انجام دادن
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
He is most suitable for brain work .
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
apery
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
peonage
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
he has no enterprise
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
preparatory
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
house of delegates
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
supercargo
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
self-
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
tasks
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
data clerk
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
utility
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
cycle time
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
yard man
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
auditing
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
dissave
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
coordinate
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
audited
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com