Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ward heeler
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
Other Matches
mycenaean
اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه
mycenian
اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه
go-between
کارچاق کن
fixer
کارچاق کن
go-betweens
کارچاق کن
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecies
شامل گروه بخصوصی
intraspecific
شامل گروه بخصوصی
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
unclassified
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
in the irons
سوار اسب بخصوصی شدن
bulbed cherrylock rivet
نوع بخصوصی پرچ کور
politic
سیاسی نماینده سیاسی
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
stenohaline
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
stenophagous
تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
soil conservation
مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
but for income
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
subschema
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
socio political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
political
سیاسی
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
demesne
ناحیه
proclimax
ناحیه
situs
ناحیه
sector
ناحیه
reached
ناحیه
sympatric
هم ناحیه
subregion
ناحیه
districts
ناحیه
range
ناحیه
ranged
ناحیه
ranges
ناحیه
district
ناحیه
output area
ناحیه
wards
ناحیه
shire
ناحیه
shires
ناحیه
realm
ناحیه
realms
ناحیه
reaching
ناحیه
ward
ناحیه
partition
ناحیه
partitions
ناحیه
area
ناحیه
zone
ناحیه
areas
ناحیه
reaches
ناحیه
region
ناحیه
regional
<adj.>
ناحیه ای
reach
ناحیه
sectors
ناحیه
local
<adj.>
ناحیه ای
regions
ناحیه
zones
ناحیه
politician
مرد سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
politics
اصول سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
political science
علوم سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
political offence
جرم سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
public life
زندگی سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
politic
زندانی سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
political economy
اقتصاد سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
politicians
مرد سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
state prisoners
زندانیان سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
political debate
بحث سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
couriers
پیک سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
courier
پیک سیاسی
heat affected zone
ناحیه پیوند
geiger muller region o. plateau
ناحیه قطع
frequency region
ناحیه فرکانس
genital zone
ناحیه تناسلی
forbidden zone
ناحیه ممنوع
goldfield
ناحیه زرخیز
fixed area
ناحیه ثابت
intermediate zone
ناحیه ی میانی
indifference zone
ناحیه خنثی
input area
ناحیه ورودی
edge zone
ناحیه لبه
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
critical region
ناحیه بحرانی
output area
ناحیه خروجی
area search
جستجوی ناحیه
commutation zone
ناحیه کموتاسیون
arid area
ناحیه خشک
common area
ناحیه مشترک
climatic region
ناحیه اقلیمی
buffer area
ناحیه میانگیر
broca's area
ناحیه بروکا
naval district
ناحیه دریایی
depletion area
ناحیه تخلیه
oral zone
ناحیه دهانی
boom swing
ناحیه لرزش
overflow area
ناحیه سرریز
active area
ناحیه فعال
depletion layer
ناحیه تخلیه
depletion zone
ناحیه تخلیه
depletion barrier
ناحیه تخلیه
audio range
ناحیه صوتی
littoral
ناحیه ساحلی
dead space
ناحیه کور
magnetic domain
ناحیه مغناطیسی
critical region
ناحیه شاخص
critical area
ناحیه بحرانی
measuring range
ناحیه ی سنجش
motor area
ناحیه حرکتی
baffle area
ناحیه کور
storage area
ناحیه انبارش
erogenous zones
ناحیه شهوتزا
zones
منطقه ناحیه
the abdominal region
ناحیه شکم
Equator
ناحیه استوایی
scan area
ناحیه پیمایش
zone
منطقه ناحیه
Sept
ناحیه محصو
terrain
زمین ناحیه
skid row
ناحیه پست
erogenous zone
ناحیه شهوتزا
sciatic
ناحیه چاربند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com