English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
damping کاستن ازنوسانات دستگاه
Other Matches
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
lessen کاستن
decrease کاستن
decreased کاستن
decreases کاستن
disquantity کاستن
lessening کاستن
to tone down کاستن
lightens کاستن
detract کاستن
draw off کاستن
pares کاستن
lessened کاستن
extenuatextent کاستن
lessens کاستن
subtracts کاستن
abate کاستن
abated کاستن
abates کاستن
abating کاستن
subtracting کاستن
subtracted کاستن
pare کاستن
pared کاستن
subtract کاستن
to fine down کاستن
to cut down کاستن از
lower کاستن از
lowering کاستن از
lowers کاستن از
subrtraction کاستن
reducing کاستن
reduces کاستن
reduce کاستن
rebate کاستن
rebates کاستن
discount کاستن
discounted کاستن
discounting کاستن
discounts کاستن
lowered کاستن از
detracts کاستن
lightening کاستن
lightened کاستن
detracted کاستن
lighten کاستن
detracting کاستن
pull down کاستن
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
cheapens ازقیمت کاستن
diminishable قابل کاستن
cheapened ازقیمت کاستن
softened خوابانیدن کاستن
cheapening ازقیمت کاستن
cheapen ازقیمت کاستن
soften خوابانیدن کاستن
decompress ازفشارهوا کاستن
softens خوابانیدن کاستن
abirritate ازحساسیت کاستن
decrement کاستن پلهای
disvalue ازارزش کاستن
to currail expensee از هزینه کاستن
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
disaffect از علاقه و محبت کاستن
unweight کاستن فشار اسکی
allayed از شدت چیزی کاستن
shortened مختصر کردن کاستن
decline تنزل کردن کاستن
shortens مختصر کردن کاستن
declined تنزل کردن کاستن
declines تنزل کردن کاستن
shorten مختصر کردن کاستن
declining تنزل کردن کاستن
pull up کاستن سرعت اسب
qualifies ازبدی چیزی کاستن
qualify ازبدی چیزی کاستن
allays از شدت چیزی کاستن
back off کاستن سرعت در سر پیچ
extenuate تخفیف دادن کاستن از
allaying از شدت چیزی کاستن
live load reduction کاستن از بار زنده
allay از شدت چیزی کاستن
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
decrement میزان کاهش کاستن پلهای
dispraise از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
devaluate از ارزش وشخصیت کسی کاستن
compensator وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
devalue از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues از ارزش وشخصیت کسی کاستن
to take something off and pric اندکی از بهای چیزی کاستن
devaluing از ارزش وشخصیت کسی کاستن
defuse خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing خنثی کردن از وخامت کاستن
slowdowns کاستن سرعت یا میزان چیزی
defused خنثی کردن از وخامت کاستن
slowdown کاستن سرعت یا میزان چیزی
defuses خنثی کردن از وخامت کاستن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
derogate کاستن عمل موهن انجام دادن
shut off کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
i am afriad برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
in off به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
pull the pace جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
dimple هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimples هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
pinch محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
laser linescan دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
utensils دستگاه
device دستگاه
devices دستگاه
apparatus دستگاه
nervous systems دستگاه پی
nervous system دستگاه پی
team یک دستگاه
teams یک دستگاه
plants دستگاه
appurtenance دستگاه
systems دستگاه
instrument دستگاه
system دستگاه
plant دستگاه
machined دستگاه
unit دستگاه
appliances دستگاه
appliance دستگاه
unit یک دستگاه
equipment دستگاه
machines دستگاه
units یک دستگاه
units دستگاه
machine دستگاه
mechanism دستگاه
setting up دستگاه
mechanisms دستگاه
utensil دستگاه
set دستگاه
sets دستگاه
organ system دستگاه
installation دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com