English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
to paste something with paper کاغذ روی چیزی چسباندن
Other Matches
binds چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
bind چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
to glue on [to] چسباندن [روی چیزی]
to stick on [to] چسباندن [روی چیزی]
sprocket feed محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
label قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labels قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feed روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
gums چسباندن
gumming چسباندن
gummed چسباندن
gum چسباندن
adhibit چسباندن
sellotape چسباندن
close fitting چسباندن
to sew on چسباندن
close-fitting چسباندن
agglutinate : چسباندن
pasted چسباندن
cementation چسباندن
pastes چسباندن
stick چسباندن
concatenate چسباندن
sellotaped چسباندن
pasting چسباندن
paste چسباندن
sellotaping چسباندن
glutinate چسباندن
sellotapes چسباندن
gluing چسباندن چسبیدن
tags اتیکت چسباندن به
tag اتیکت چسباندن به
conglutinate بهم چسباندن
agglutination عمل چسباندن
cut and paste بریدن و چسباندن
seal محکم چسباندن
glue چسباندن چسبیدن
knock together بهم چسباندن
glues چسباندن چسبیدن
glueing چسباندن چسبیدن
seals محکم چسباندن
fastens چسباندن سفت شدن
post fix در پایان واژه چسباندن
To stick a poster on the wall. اعلان به دیوار چسباندن
pasting نوعی شیرینی چسباندن
fasten چسباندن سفت شدن
attaching وصل کردن چسباندن به
attaching چسباندن الصاق کردن
attaches وصل کردن چسباندن به
attaches چسباندن الصاق کردن
pasted نوعی شیرینی چسباندن
pastes نوعی شیرینی چسباندن
attach چسباندن الصاق کردن
fastened چسباندن سفت شدن
paste نوعی شیرینی چسباندن
compaction عمل بهم چسباندن
cements سمنت کردن چسباندن
cemented سمنت کردن چسباندن
cement سمنت کردن چسباندن
attach وصل کردن چسباندن به
cementing سمنت کردن چسباندن
binds چسباندن صحافی کردن ودوختن
to put a slur on any one لکه بدنامی بکسی چسباندن
bond متصل کردن چسباندن اتصال
bind چسباندن صحافی کردن ودوختن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
scarfing چسباندن دو قطعه به یکدیگربه وسیله چسب
set tiles فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
pages عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
bonding چسباندن دو یا چند قطعه چوبی توسط چسب
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
paged عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
label اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labeling اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labels اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labelled اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
papers کاغذ
paper کاغذ
charting کاغذ
papered کاغذ
chart کاغذ
charted کاغذ
letter head سر کاغذ
wastepaper سر کاغذ یا ته کاغذ
two part کاغذ
paper-knives کاغذ بر
paper-knife کاغذ بر
toilet paper کاغذ
papering کاغذ
charts کاغذ
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
coordinate paper کاغذ مختصاتی
continuous paper کاغذ پیوسته
emery paper کاغذ سمباده
hangings کاغذ دیواری
manila paper کاغذ مانیل
copy holder گیره کاغذ
emery cloth کاغذ سمباده
f.currency پول کاغذ
paper base laminate کاغذ ضخیم
lable paper کاغذ برچسب
leetter writing کاغذ نویسی
letter paper کاغذ نویسی
letter writer کاغذ نویس
manila paper کاغذ مانیلا
mica paper کاغذ میکا
milimetre paper کاغذ میلیمتری
note paper کاغذ نویسی
note paper کاغذ رقعهای
oil paper کاغذ روغنی
oil paper کاغذ مومی
kraft paper کاغذ ضخیم
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
fanfold paper کاغذ تاشو
filter paper کاغذ صافی
carte blanche کاغذ سفید
spills تیکه کاغذ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com