English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
in perfect trim کاملا اراسته یا اماده
Other Matches
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
clean limbed اراسته
sprucy اراسته
ornamented اراسته
plumy با پر اراسته
in full fig اراسته
prissy اراسته
trimmest اراسته
natty اراسته
nattiest اراسته
nattier اراسته
spruces اراسته
spruce اراسته
decorated اراسته
adorned اراسته
equipped اراسته
politic اراسته
trim اراسته
decent اراسته
decorous اراسته
trims اراسته
polished مهذب اراسته
ornately قطور اراسته
inlaid with mosaic اراسته باموزائیک
brisk تیز اراسته
brisker تیز اراسته
overdrssed زیاد اراسته
briskest تیز اراسته
ornamented with jewles اراسته به جواهر
poppied اراسته به خشخاش
spick-and-span اراسته ومرتب
spick and span اراسته ومرتب
spic and span اراسته ومرتب
sprucely بطور اراسته
panoplied مجهز و اراسته
symmetrize هم اراسته کردن
laureate اراسته ببرگ غار
nattily بطور اراسته و قشنگ
trimly بطور اراسته و زیبا
tidily بطور اراسته و منظم
flory اراسته با نشان گل یا سوسن
ornate بیش ازحد اراسته
neatly بطور مرتب و اراسته
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
neaty بطور مرتب و اراسته بسادگی
purple passage نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple patch نوشته اراسته به صنایع بدیعی
she is neatly dressed جامه اش اراسته و پاکیزه است
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
broadsides توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadside توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
she kept her room neat اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
maypole تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to a turn کاملا
jam-packed کاملا پر
replete کاملا پر
smack کاملا
by all means <adv.> کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.> کاملا
to a t کاملا
spankings کاملا
thru کاملا
sopping کاملا
absolutely کاملا"
totally کاملا
de- کاملا
definitely <adv.> کاملا
fully کاملا
richly کاملا"
entirely کاملا
thoroughly کاملا"
open-and-shut کاملا
open and shut کاملا
wholly کاملا
smacks کاملا
to perfection کاملا
to the full کاملا
stone deaf کاملا کر
to the quick کاملا
well <adv.> کاملا
whole hog کاملا
smacked کاملا
to its full extent <adv.> کاملا
perfectly کاملا"
exactly کاملا
egregiously کاملا
all around کاملا
partitur کاملا
absolutely <adv.> کاملا
partitura کاملا
sounds کاملا
intoto کاملا
brand new کاملا نو
hand and foot کاملا
teetotally کاملا
in full کاملا
in its entirety کاملا
spanking کاملا
absolutely dry کاملا
purely کاملا"
sound کاملا
root and branch کاملا
completely <adv.> کاملا
utterly کاملا
comprehensive <adv.> کاملا
sounded کاملا
scot ant lot کاملا
quite کاملا
soundest کاملا
altogether کاملا
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
dead center <idiom> کاملا وسط
broad a wake کاملا بیدار
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
come full circle <idiom> کاملا برعکس
zonked کاملا خسته
bang on کاملا درستوصحیح
close up کاملا افراشته
fully automatic کاملا" خودکار
span new کاملا تازه
down to the ground ازهرحیث کاملا
to a T <idiom> کاملا،دقیقا
put across <idiom> کاملا فهمیدن
stone broke کاملا ورشکست
fit like a glove <idiom> کاملا مناسب
head over heels <idiom> کاملا ،عمیقا
evolute کاملا روییده
heavily armed کاملا مسلح
full blown کاملا افراشته
point device کاملا راست
kaput کاملا شک ست خورده
perfectly elastic کاملا با کشش
due درست کاملا"
identical کاملا" برابر
full duplex کاملا" دو رشتهای
close-ups کاملا افراشته
close-up کاملا افراشته
armed to the teeth کاملا` مسلح
for all the world like کاملا` شبیه
inextenso کاملا بلند
chock-a-block کاملا کشیده
chock-a-block کاملا افراشته
air dry کاملا خشک
four-square کاملا مربع
stone blind کاملا کور
full duplex کاملا دو رشتهای
absolute dry کاملا" خشک
outright کاملا بیدرنگ
outrightly کاملا بیدرنگ
quite seriously <adv.> کاملا جدی
full-suspension <adj.> کاملا معلق
in all seriousness <adv.> کاملا جدی
fitting allowance کاملا" اندازه
wide awake کاملا بیدار
wide-awake کاملا بیدار
dead even کاملا مساوی
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
utter باعلی درجه کاملا
full-suspension bike دوچرخه کاملا معلق
widest پرت کاملا باز
uttered باعلی درجه کاملا
utters باعلی درجه کاملا
wear out کاملا خسته کردن
through از اغاز تا انتها کاملا
It was a complete surprise to me . کاملا" غافلگیر شدم
ignoramus شخص کاملا بی سواد
routs کاملا شکست دادن
rout کاملا شکست دادن
absorb کاملا فرو بردن
routed کاملا شکست دادن
ignoramuses شخص کاملا بی سواد
birthday suit <idiom> کاملا لخت وبرهنه
engrossed کاملا اشغال شده
smashup کاملا خرد شده
perfectly elastic supply عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic supply عرضه کاملا بی کشش
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
It's all over. همه اش [کاملا] تمام شد.
full duplex channel مجرای کاملا دو رشتهای
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
another kettle of fish <idiom> کاملا متفاوت از دیگری
That's quite enough. اون کاملا کافیه.
to wreck کاملا خراب کردن
he is the very moral کاملا مانند است به
to read through something چیزی را کاملا خواندن
far cry <idiom> چیزی کاملا متفاوت
to be absolutely determined کاملا مصمم بودن
wide پرت کاملا باز
wider پرت کاملا باز
well-done steak استیک کاملا پخته
to read over something چیزی را کاملا خواندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com