Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
well found
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well founded
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
Other Matches
staffed
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
barded
مجهز
acoutre
مجهز
accoutred
مجهز
weaponed
مجهز
in full fig
مجهز
equipped
مجهز
armed
مجهز
accoutered
مجهز
barbed
مجهز
busks
مجهز کردن
imp
مجهز کردن
tool
مجهز کردن
panoplied
مجهز و اراسته
full sail
تبار مجهز
busk
مجهز کردن
jet propelled
مجهز به موتور جت
equip
مجهز کردن
equipping
مجهز کردن
equips
مجهز کردن
jet-propelled
مجهز به موتور جت
busking
مجهز کردن
busked
مجهز کردن
supportive
مجهز کننده
imps
مجهز کردن
habilitate
مجهز کردن
weaponed
مجهز به جنگ افزار
on a war footing
مجهز واماده جنگ
reflectorize
مجهز به بازتابنده کردن
bugged
مجهز به میکروفن مخفی
turboprop jet engine
موتور جت مجهز به موتورتوربین
reflecterize
مجهز به بازتابنده کردن
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
mast
دیرک بادکل مجهز کردن
masts
دیرک بادکل مجهز کردن
prepare
مهیا ساختن مجهز کردن
prepares
مهیا ساختن مجهز کردن
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
augmented turbofan
توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
tower wagon
اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
under arms
مجهز باسلحه سبک و انفرادی
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
fuse cut out switch
کلید قطع مجهز به فیوز
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
preparing
مهیا ساختن مجهز کردن
combined circuit
مین مجهز به مدار عامل مرکب
dieselize
با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
grids
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grid
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
titans
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titan
نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
lobes
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobe
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
hustler
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
hustlers
بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight
اماده کردن مجهز کردن
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
physicotherapy
معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
vulcanize
لاستیک را بوسایل شیمیایی جوش دادن و محکم کردن جوش برقی زدن
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
بطور کامل کامل
whole hog
کاملا
all around
کاملا
quite
کاملا
stone deaf
کاملا کر
by all means
<adv.>
کاملا
jam-packed
کاملا پر
sounded
کاملا
sound
کاملا
spankings
کاملا
to the quick
کاملا
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
کاملا
spanking
کاملا
definitely
<adv.>
کاملا
comprehensive
<adv.>
کاملا
altogether
کاملا
purely
کاملا"
open-and-shut
کاملا
open and shut
کاملا
smacks
کاملا
smack
کاملا
fully
کاملا
absolutely
<adv.>
کاملا
hand and foot
کاملا
thoroughly
کاملا"
totally
کاملا
absolutely dry
کاملا
teetotally
کاملا
wholly
کاملا
smacked
کاملا
de-
کاملا
utterly
کاملا
completely
<adv.>
کاملا
entirely
کاملا
egregiously
کاملا
in full
کاملا
thru
کاملا
replete
کاملا پر
in its entirety
کاملا
exactly
کاملا
scot ant lot
کاملا
root and branch
کاملا
soundest
کاملا
partitur
کاملا
partitura
کاملا
richly
کاملا"
intoto
کاملا
sopping
کاملا
to its full extent
<adv.>
کاملا
perfectly
کاملا"
sounds
کاملا
to perfection
کاملا
to a turn
کاملا
to a t
کاملا
brand new
کاملا نو
well
<adv.>
کاملا
to the full
کاملا
absolutely
کاملا"
close up
کاملا افراشته
chock-a-block
کاملا کشیده
fit like a glove
<idiom>
کاملا مناسب
head over heels
<idiom>
کاملا ،عمیقا
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
close-up
کاملا افراشته
close-ups
کاملا افراشته
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
wide awake
کاملا بیدار
bang on
کاملا درستوصحیح
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead center
<idiom>
کاملا وسط
four-square
کاملا مربع
to a T
<idiom>
کاملا،دقیقا
wide-awake
کاملا بیدار
chock-a-block
کاملا افراشته
zonked
کاملا خسته
identical
کاملا" برابر
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
stone broke
کاملا ورشکست
down to the ground
ازهرحیث کاملا
evolute
کاملا روییده
fitting allowance
کاملا" اندازه
for all the world like
کاملا` شبیه
full blown
کاملا افراشته
full duplex
کاملا دو رشتهای
dead even
کاملا مساوی
perfectly elastic
کاملا با کشش
full duplex
کاملا" دو رشتهای
fully automatic
کاملا" خودکار
point device
کاملا راست
in all seriousness
<adv.>
کاملا جدی
quite seriously
<adv.>
کاملا جدی
span new
کاملا تازه
stone blind
کاملا کور
inextenso
کاملا بلند
absolute dry
کاملا" خشک
due
درست کاملا"
heavily armed
کاملا مسلح
air dry
کاملا خشک
outright
کاملا بیدرنگ
outrightly
کاملا بیدرنگ
broad a wake
کاملا بیدار
kaput
کاملا شک ست خورده
armed to the teeth
کاملا` مسلح
he is the very moral
کاملا مانند است به
rout
کاملا شکست دادن
ignoramus
شخص کاملا بی سواد
utters
باعلی درجه کاملا
uttered
باعلی درجه کاملا
utter
باعلی درجه کاملا
absorb
کاملا فرو بردن
ignoramuses
شخص کاملا بی سواد
perfectly inelastic supply
عرضه کاملا بی کشش
full duplex channel
مجرای کاملا دو رشتهای
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
routs
کاملا شکست دادن
well-done steak
استیک کاملا پخته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com