English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
He has read the book from cover to cover . کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Other Matches
capitulary کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
deuteronomic وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
reader مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
readers مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
unbonnet کلاه رااز سربرداشتن
separate the good ones from the bad ones. خوبها رااز بدها جداکردن
erases اثارچیزی رااز بین بردن
erased اثارچیزی رااز بین بردن
cook one's goose <idiom> شانس کسی رااز اوگرفتن
erase اثارچیزی رااز بین بردن
erasing اثارچیزی رااز بین بردن
to lose patience تاب و توان رااز دست دادن
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
To wear down someones resitance. تاب وتوان رااز کسی سلب کردن
nephrotomy چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
He forced his way thru the crowd . بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
bobble برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobbles برای لحظهای توازن رااز دست دادن
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
crowbars مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
crowbar مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
pillory نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
respondents خوانده
respondent خوانده
defendants خوانده
defendant خوانده
stepchild فرزند خوانده
adopted son پسر خوانده
stepsons فرزند خوانده
stepson فرزند خوانده
unsung خوانده نشده
respondents فرجام خوانده
illegibility خوانده نشدنی
unread خوانده نشده
mercury delay line داده خوانده می شد
called فرا خوانده
nurse child فرزند خوانده
stepdaughters دختر خوانده
stepdaughter دختر خوانده
blood brothers برادر خوانده
blood brother برادر خوانده
stepchildren فرزند خوانده
godchild فرزند خوانده
godchildren فرزند خوانده
adopted child فرزند خوانده
foster son پسر خوانده
foster parents والدین خوانده
appellee فرجام خوانده
bidden guest مهمان خوانده
deep read بسیار خوانده
respondent فرجام خوانده
respondent in court of cassation فرجام خوانده
appellee پژوهش خوانده
foster child فرزند خوانده
invitee مدعو شحص خوانده
to be called به نامی خوانده شدن
called program برنامه فرا خوانده
self-educated پیش خود درس خوانده
self educated پیش خود درس خوانده
fosterling طفل شیرخوار فرزند خوانده
The people have got wise to him. مردم دستش را خوانده اند
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
plea دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delays خیر داده کاملاگ خوانده میشود
omnim gatherum مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
delaying خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay خیر داده کاملاگ خوانده میشود
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
pleas دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
loard of creation بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
scans بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scan بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scanned بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
file handing routine قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
I assume that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
refreshes تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
demurrer عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refresh تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
wager of law نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
Queen's English [King's English] <idiom> [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
acknowledged mail تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
tout temps prist تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
buffering دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
registering ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registers ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
register ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
texts کتاب
text کتاب
hexateuch شش کتاب
letter writer کتاب
books کتاب
booked کتاب
bokk کتاب
i sold the book for rials 0 کتاب را
book کتاب
that book ان کتاب
class book کتاب کلاسی
catalog کتاب فهرست
here is my book کتاب من اینها
by the book ازروی کتاب
corrigenda غلطهای کتاب
guide book کتاب راهنما
fortunebook کتاب فالگیری
formulary کتاب نماز
f. of books عاشق کتاب
encyclopaedia کتاب حاوی
enchiridion کتاب کوچک
ecclesiastes کتاب واعظ
ecclesiastes کتاب جامعه
deuteronomy کتاب تثنیه
boookbinder کتاب ساز
bookplate برچسب کتاب
avesta کتاب زرتشت
abecedarium کتاب الفباء
booklets کتاب کوچک
nautical خلبان کتاب
bibiliography کتاب شناسی
bibliograph کتاب شناس
booker کتاب دار
book review انتقاد از کتاب
book one کتاب نخست
book og kings کتاب پادشاهان
blue book کتاب ابی
black book کتاب سیاه
bibliophile دوستدار کتاب
bibliophil کتاب دوست
biblioklept کتاب دزد
bibliographer کتاب شناس
the holy کتاب مقدس
comic book کتاب کاریکاتور
pseudograph کتاب جعلی
pseudograph کتاب دغلی
pseudograph کتاب قلب
comic books کتاب کاریکاتور
storybook کتاب داستان
psalter کتاب سرود
pressmark شماره کتاب
policy book کتاب روشها
vademecum کتاب درسی
philobiblic عاشق کتاب
philobiblic کتاب دوست
pepole of the book اهل کتاب
paper stainer کتاب نویس
p. album کتاب عکس
casebooks کتاب زایه
purview of a book ویعت کتاب
that is my book کتاب من است
that book این کتاب
vademecum کتاب موردمراجعه
white book کتاب سفید
text book کتاب درسی
word book کتاب لغت
wordbook کتاب لغت
speller کتاب املاء
songbook کتاب سرود
your book کتاب شما
book plate برچسب کتاب
book plates برچسب کتاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com