English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
brochure کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
Other Matches
bookbinding صحافی کتاب
in sheets صحافی نشده
in quires صحافی نشده
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
solute صحافی نشده بهم نپیوسته
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
rubrician کتاب نماز دارد
booklet کتاب کوچک
booklets کتاب کوچک
enchiridion کتاب کوچک
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
running title عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
bronco اسب کوچک رام نشده توسن
in and out گاهی تو و گاهی بیرون
marmoset بوزینه کوچک امریکایی که دم انبوهی دارد
marmosets بوزینه کوچک امریکایی که دم انبوهی دارد
capitulary کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
ferrite core ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
infringement ایجاد کپی غیرقانونی از کتاب که حق کپی دارد
infringements ایجاد کپی غیرقانونی از کتاب که حق کپی دارد
library و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
libraries و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
milk disk دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
checkerboarding سازمان حافظه که در صفحات قدیمی یا بخشهایی از حافظه پر شده است ودر بین این فضاها محلهای استفاده نشده قرار دارد
pinchwheel چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
bindings انقیاد صحافی
bindery موسسه صحافی
bookbindery کارخانه صحافی
offsetting حاشیه صحافی
offset حاشیه صحافی
binding انقیاد صحافی
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
deuteronomic وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
binding صحافی کردن به هم بستن
rebind دوباره صحافی کردن
bindings صحافی کردن به هم بستن
bibliopegy هنر صحافی کتب
readers مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reader مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
bind چسباندن صحافی کردن ودوختن
binds چسباندن صحافی کردن ودوختن
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
skiver چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
somewhen گاهی
once in a way گاهی
frequently [quite often] <adv.> گاهی
occasionally <adv.> گاهی
now ....now گاهی ....گاهی
once in a while <adv.> گاهی
sometimes گاهی
whilom گاهی
unredeemed جبران نشده سبک نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
every now and then گاه گاهی
infrequently گاه گاهی
from time to time گاه گاهی
once in a blue moon گاه گاهی
now and a گاه گاهی
at times گاه گاهی
anchoring effect اثر تکیه گاهی
support conditions شرایط تکیه گاهی
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
bearing pressure فشار تکیه گاهی
bearing stress تنش تکیه گاهی
Loo sanpra [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
he makes occasional mistakes گاه گاهی اشتباه میکند
hit and miss گاهی موفق وگاهی مغلوب
now and then a guest w come گاه گاهی میهمانی می رسید
off and on گاهی هرچند وقت یکبار
precious metals سیم وزرو گاهی پلاطین
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
gapped scale گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
chug صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things. گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chugs صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
casual poor کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
chugging صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
huck aback حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
mastigophoran اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
fox fire نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
corposant گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
incomplete انجام نشده پر نشده
natural erosion فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
verbal note شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
that book ان کتاب
hexateuch شش کتاب
letter writer کتاب
texts کتاب
text کتاب
books کتاب
bokk کتاب
booked کتاب
book کتاب
i sold the book for rials 0 کتاب را
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
miaasl کتاب نماز
studious کتاب خوان
primers کتاب الفباء
primer کتاب الفباء
mass book کتاب نماز
list of lights کتاب چراغها
margent حاشیه کتاب
personae اشخاص یک کتاب
pepole of the book اهل کتاب
guided کتاب راهنما
telephone directories کتاب تلفن
telephone directory کتاب تلفن
directories کتاب راهنما
persona اشخاص یک کتاب
directory کتاب راهنما
personas اشخاص یک کتاب
letter book کتاب رونوشت
many books چندین کتاب
guides کتاب راهنما
guide کتاب راهنما
manuscript کتاب خطی
paper stainer کتاب نویس
leviticus کتاب لاویان
p. album کتاب عکس
missal کتاب نماز
missal کتاب دعا
octateuch هشت کتاب
Holy Writ کتاب مقدس
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
your book کتاب شما
wordbook کتاب لغت
word book کتاب لغت
white book کتاب سفید
vademecum کتاب موردمراجعه
vademecum کتاب درسی
dictionary کتاب لغت
glossary کتاب لغت
lexicon [dictionary] کتاب لغت
casebook کتاب موارد
casebook کتاب زایه
White Papers کتاب سفید
White Paper کتاب سفید
genesis کتاب پیدایش
ABC کتاب الفبا
storybook کتاب داستان
comic books کتاب کاریکاتور
bookmakers کتاب نویس
bookmaker کتاب نویس
jackets جلد کتاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com