English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (8 milliseconds)
English Persian
operation code کد عملیاتی
operational code کد عملیاتی
operations code کد عملیاتی
Search result with all words
throughput توان عملیاتی
operational عملیاتی
endurance برد عملیاتی
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
element عنصر عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
incident حادثه عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
operating عملیاتی
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
action parameters پارامترهای عملیاتی
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
component operation عناصر عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
cruising range برد عملیاتی
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
effective through put توان عملیاتی موثر
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
flowchart شمای عملیاتی
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
functional specification مشخصه عملیاتی
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mission load اماد عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
multiprocessor عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
operating cost هزینه عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
operation research پژوهش عملیاتی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational problems مسائل عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
operations code رمز عملیاتی
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
preoperational پیش عملیاتی
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
radius of action برد عملیاتی هواپیما
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
ripple through carry عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
Other Matches
staging area منطقه عملیاتی
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com