Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
earned run
کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
Other Matches
forties
سومین امتیاز در یک گیم تنیس
forty
سومین امتیاز در یک گیم تنیس
tertiery
پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
tertiary
سومین
third-class
سومین دسته
third class
سومین دسته
ternary
سومین گروه سه تایی
ternate
سومین گروه سه تایی
tertial
سومین ردیف شاهپر
tertiary consumers
مصرف کنندگان سومین
daisy chain
سومین را و... فراخوانی می کنند
cee
نام سومین حرف انگلیسی
w
بیست و سومین حرف الفبای انگلیسی
autumn
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
autumns
اخرین قسمت سومین دوره زندگی
tertial
مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
mi
سومین نوت گام دیاتونیک موسیقی
mediant
سومین گام واقع بین نت پنجم ومایه نما
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
c
سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
blasts
سوزاندن
conflagrate
سوزاندن
burn
سوزاندن
blast
سوزاندن
frying
سوزاندن
combust
سوزاندن
scorches
سوزاندن
incineration
سوزاندن
scorch
سوزاندن
sears
سوزاندن
seared
سوزاندن
sear
سوزاندن
calcine
سوزاندن
burning
سوزاندن
ignify
سوزاندن
fries
سوزاندن
fry
سوزاندن
bakes
سوزاندن
baked
سوزاندن
incinerates
سوزاندن
incinerating
سوزاندن
to lay in a
سوزاندن
to burn a hole
سوزاندن
incinerated
سوزاندن
burns
سوزاندن
cauterizing
سوزاندن
cauterizes
سوزاندن
cauterized
سوزاندن
cauterize
سوزاندن
cauterising
سوزاندن
incinerate
سوزاندن
cauterises
سوزاندن
cauterised
سوزاندن
bake
سوزاندن
vitriolize
با زاج سوزاندن
to blow a fuse
فیوزی سوزاندن
eat one's heart out
<idiom>
دل کسی را سوزاندن
ustulation
سوزاندن شراب
grandfather file
سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
scalded
بااب گرم سوزاندن
scalds
بااب گرم سوزاندن
stump
سوزاندن توپزن کریکت
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
inustion
سوزاندن یا داغ کردن
to burn up
سوزاندن و از میان بردن
scald
بااب گرم سوزاندن
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
sinter
یک تکه کردن سوزاندن
incense
سوزاندن بخور خوشبو
incensed
سوزاندن بخور خوشبو
scalding
بااب گرم سوزاندن
incenses
سوزاندن بخور خوشبو
incensing
سوزاندن بخور خوشبو
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
flame cultivator
دستگاه مخصوص سوزاندن علف
slash and burn
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
burnbag
سطل سوزاندن اسناد باطله
incinerators
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerator
کوره مخصوص سوزاندن اشغال
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
chance
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
skittle
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
chances
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
firebombs
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
chanced
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chancing
فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
throw out
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
firebomb
با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
to torch something
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
cauterization
سوزاندن زخم بوسله داغ اتش یا داغ اهن
franchises
امتیاز
royalties
حق امتیاز
lease
امتیاز
royalty
حق امتیاز
franchise
امتیاز
chartering
امتیاز
charters
امتیاز
pre eminence
امتیاز
exclusiveness
امتیاز
runs
یک امتیاز
run
یک امتیاز
game bird
یک امتیاز
leases
امتیاز
chartered
امتیاز
charter
امتیاز
point
امتیاز
upper hand
امتیاز
francs
امتیاز
act of grace
امتیاز
scoreless
بی امتیاز
prominency
امتیاز
prominence
امتیاز
prerogatives
امتیاز
prerogative
امتیاز
priviege
امتیاز
franc
امتیاز
credit
امتیاز
ad
امتیاز
concession
امتیاز
rectums
امتیاز
scored
امتیاز
ads
امتیاز
concessions
امتیاز
distinction
امتیاز
distinctions
امتیاز
scores
امتیاز
rectum
امتیاز
credited
امتیاز
pas
امتیاز
plus
امتیاز
licenses
امتیاز
licences
امتیاز
scorelines
خط امتیاز
pre-eminence
امتیاز
scoreline
خط امتیاز
credits
امتیاز
score
امتیاز
advantage
امتیاز
privilege
امتیاز
crediting
امتیاز
licence
امتیاز
patent
امتیاز نامه
win on points
پیروزی با امتیاز
patented
امتیاز نامه
foot score line
خط امتیاز انتهایی
privileged
امتیاز دار
score sheet
برگ امتیاز
converted
امتیاز گرفتن
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
convert
امتیاز گرفتن
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
odd
امتیاز دادن
odder
امتیاز دادن
oddest
امتیاز دادن
preferential
امتیاز دهنده
converting
امتیاز گرفتن
converts
امتیاز گرفتن
insurance
امتیاز مطمئن
privileged
دارای امتیاز
awarding of points
امتیاز دادن
patenting
امتیاز نامه
grantee
صاحب امتیاز
scoreless
بدون امتیاز
headstart
امتیاز در شروع
law of advantage
قانون امتیاز
licence owner
صاحب امتیاز
precedency
امتیاز سابقه
loss on points
باخت با امتیاز
magna cum laude
با امتیاز زیاد
maritime lien
امتیاز دریایی
outpoint
برنده با امتیاز
game point
امتیاز پایانی
set point
اخرین امتیاز
patents
امتیاز نامه
double figures
امتیاز دو رقمی
chalk up
کسب امتیاز
concession deed
امتیاز نامه
concessionary agreement
امتیاز نامه
concessionaire
صاحب امتیاز
concessionary
صاحب امتیاز
concessioner
صاحب امتیاز
differentia
وجه امتیاز
field privilege
امتیاز فیلد
perfect score
امتیاز کامل
ace
امتیاز سرویس
worst-
امتیاز اوردن
worst
امتیاز اوردن
decisions
برنده با امتیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com