Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
Other Matches
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
tinkerer
سرهم بند
tandom
پشت سرهم
snow job
سرهم بندی
burst
پشت سرهم
consecutive
پشت سرهم
seriate
پشت سرهم
patchery
سرهم بندی
blow by blow
پشت سرهم
blow-by-blow
پشت سرهم
awkward
سرهم بند
at a stretch
پشت سرهم
botchery
سرهم بندی
patching
سرهم بندی
end to end
سرهم پیوسته
flimfalmmer
سرهم بند
in quick succession
تندپشت سرهم
tinkers
سرهم بندی
tinkering
سرهم بندی
tinkered
سرهم بندی
tinker
سرهم بندی
patches
سرهم کردن
patch
سرهم کردن
successive
پشت سرهم
assembled
سرهم کردن
assembles
سرهم کردن
assemble
سرهم کردن
fiddle around
<idiom>
سرهم بندی
consecutive
<adj.>
پشت سرهم
successive
<adj.>
پشت سرهم
sequential
<adj.>
پشت سرهم
bursts
پشت سرهم
patchboard
تخته سرهم بندی
bungling
سرهم بندی کردن
patch panel
تابلوی سرهم بندی
patch cord
سیم سرهم بندی
to knock together
سرهم بندی کردن
jerry build
سرهم بندی کردن
railroad
سرهم بندی کردن
flimflam
سرهم بندی کردن
burst mode
وضعیت پشت سرهم
ersatz
سرهم بندی شده
shake-ups
سرهم بندی دگرگونی
shake-up
سرهم بندی دگرگونی
shake up
سرهم بندی دگرگونی
bungles
سرهم بندی کردن
identikit
سرهم بندی شده
identikits
سرهم بندی شده
tandem computers
کامپیوترهای پشت سرهم
bungled
سرهم بندی کردن
railroads
سرهم بندی کردن
burst mode
وجه پشت سرهم
bunlge
سرهم بندی کردن
seriate
پشت سرهم اوردن
day and night
<idiom>
شب وروز پشت سرهم
arcade
طاقهای پشت سرهم
slub
سرهم بندی کردن
bungle
سرهم بندی کردن
foozle
بدزدن سرهم بندی کردن
piece part
قطعه سرهم و جدا نشدنی
what a pretty mess he made
خوب سرهم بندی کرد
to patch up
خواباندن سرهم بندی کردن
He is a chain smoker.
پشت سرهم سیگار می کشد
slubber
نخ نیم تاب سرهم بندی کردن
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
fudges
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudging
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
one who
کسیکه
dragman
کسیکه
whom
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
gospeller
کسیکه
stalker
کسیکه میخرامد
long shot
کسیکه درمسابقات
minimalist
کسیکه خرسنداست
constructionist
کسیکه قانون
whomso
بهر کسیکه
introspectionist
کسیکه معتقد به
to huddle up a piece of work
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
continuous
ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
snorter
کسیکه خرناس میکشد
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
jogger
کسیکه اهسته می دود
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
joggers
کسیکه اهسته می دود
randem
پشت سرهم گردونهای که سه اسب پشت سر هم انرابکشند
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
single file
صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
waxer
کسیکه موم مالی میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
mumbler
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
parroter
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
lumberjacks
کسیکه الوار وتیر اره میکند
knocker up
کسیکه بردرخانه هامیزندتاکارگران را ازخواب بیدارکند
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
knobbler
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
would be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com