Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
Other Matches
sour mash
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
long pull
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
atrium
ان قسمت ازدهلیز قلب که خون سیاهرگی به ان می ریزد
hydraulic ram
تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
room-sized rug
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
clientage
مشتریان پیروان
clientele
مشتریان پیروان
loyalty discount
تخفیف مشتریان دائم
loyalty rebate
تخفیف مشتریان دائم
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
al cololic drinks
مشروبات
home brew
مشروبات خانگی
spirits
مشروبات الکلی
moonlights
مهتاب مشروبات
moonlighting
مهتاب مشروبات
moonlight
مهتاب مشروبات
moonlighted
مهتاب مشروبات
spirit
مشروبات الکلی
spiriting
مشروبات الکلی
home-brew
مشروبات خانگی
alcohol
هرنوع مشروبات الکلی
sappy
کودن معتاد به مشروبات
pop
ترکیدن مشروبات گاز دار
popped
ترکیدن مشروبات گاز دار
milk punch
مشروبات مخلوط با شیر وقند
pops
ترکیدن مشروبات گاز دار
boozes
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
boozed
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
mull
معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
swizzle
انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
speakeasy
محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
acrasy
بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره شدت
rumrunner
ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fielded
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fields
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
acnerosacea
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
oem
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
responsible
متصدی
quartermaster
متصدی
operators
متصدی ها
users
متصدی ها
clerks
متصدی
operators
متصدی
quartermasters
متصدی
operator
متصدی
runners
متصدی
vacant
بی متصدی
warden
متصدی
incumbent
متصدی
incumbents
متصدی
in charge
متصدی
user
متصدی
operator
متصدی
clerk
متصدی
runner
متصدی
radioman
متصدی بی سیم
radarman
متصدی رادار
supplier
متصدی ملزومات
time keeper
متصدی اوقات
radio operator
متصدی بی سیم
salesperson
متصدی فروش
salespersons
متصدی فروش
salespeople
متصدی فروش
suppliers
متصدی ملزومات
operator console
پیشانه متصدی
adman
متصدی اعلانات
radar operator
متصدی رادار
officers
مامور متصدی
radar man
متصدی رادار
acting
کفیل متصدی
chartulary
متصدی بایگانی
infirmarian
متصدی بیمارستان
cataloguer
متصدی کاتالوگ
cataloger
متصدی کاتالوگ
operator
متصدی دستگاه
yard man
متصدی محوطه
operator command
فرمان متصدی
officer
مامور متصدی
operator
متصدی ماشین
harbour master
متصدی بندر
unattended
بدون متصدی
ruling
رایج متصدی
fitter
متصدی نصب
signalman
متصدی علائم
receptionist
متصدی پذیرش
litter bearer
متصدی برانکارد
turf accountants
متصدی شرطبندی
operators
متصدی ماشین
signal man
متصدی علائم
winch driver
متصدی دوار
ammunition handler
متصدی مهمات
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
متصدی زمین
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneers
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
machine operator
متصدی ماشین
rulings
رایج متصدی
auctioneer
متصدی حراج
curators
نگهبان متصدی
receiver
متصدی دریافت
fitters
متصدی نصب
receivers
متصدی دریافت
operators
متصدی دستگاه
curator
نگهبان متصدی
data entry operator
متصدی داده دهی
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
pressman
متصدی ماشین چاپ
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
heater
متصدی گرم کردن
fish warden
متصدی امور شیلات
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
forwarder
متصدی حمل و نقل
teletypist
متصدی دوره نگاره
time keeper
متصدی اوقات کار
officers
متصدی ضابط عدلیه
orchardman
متصدی باغ میوه
orchardist
متصدی باغ میوه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
boiler maker
متصدی دیگ بخار
heaters
متصدی گرم کردن
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
pressmen
متصدی ماشین چاپ
hold captain
متصدی انبار کشتی
church warden
متصدی دارایی کلیسا
majordomo
متصدی امور خانوادگی
common carrier
متصدی حمل ونقل
wagoner
متصدی حمل ونقل
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
prothonotary
متصدی امضاء احکام
turf accountant
متصدی شرط بندی
carriers
متصدی حمل و نقل
carrier
متصدی حمل و نقل
officer
متصدی ضابط عدلیه
titular
متصدی دارای عنوانی
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
prontonotary
متصدی امضاء احکام
watertender
متصدی مخازن اب ناو
my p
متصدی پیش ازمن
stoker
متصدی سوخت کوره
biddy
متصدی نظافت خانه
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
vigorish
سود متصدی شرط بندی
firemen
متصدی اتش خانه موتور
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
fireman
متصدی اتش خانه موتور
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
signal box
توقف گاه متصدی علائم
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
engineman
درجه دار متصدی موتور
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com