English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
razee کشتی ای که عرشه بالای انرابرداشته باشندکه کوتاه شود
Other Matches
deck house اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
decks عرشه کشتی
decked عرشه کشتی
deck عرشه کشتی
deckhand کارگر عرشه کشتی
scuttlebutt بشکه اب عرشه کشتی
roundhouse عرشه فوقانی کشتی
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
free board فاصله بین اب و عرشه کشتی
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
hurricane deck عرشه سبک فوقانی کشتی
deckhouse اتاق روی عرشه کشتی
forecastle قسمت جلو عرشه کشتی
foredeck قسمت جلو عرشه کشتی
topmast دومین دکل کشتی از عرشه
the deck was a عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
boom vang طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
hull down از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
holystone سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
shrouded طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shroud طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
hatch way روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
breastwork استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
round house بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
popped برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shipboard عرشه
deck عرشه
deck : عرشه
decked : عرشه
decks عرشه
decked عرشه
elevated d. عرشه
decks : عرشه
baldachin عرشه
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
on deck روی عرشه
topside روی عرشه
topsides در عرشه در راس
on the deck در روی عرشه
shipboard عرشه ناو
decked عرشه ناو
topside در عرشه در راس
deck عرشه ناو
under deck زیر عرشه
flight deck عرشه پرواز
decks عرشه ناو
main stage عرشه اصلی
flight decks عرشه پرواز
weather deck عرشه باز
well deck عرشه بارگیری
deck load فرفیت عرشه
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
decks عرشه دار کردن
deck عرشه دار کردن
on the deck روی عرشه ناو
deck alert اماده باش عرشه
main deck عرشه اصلی ناو
deck pads پادری عرشه ناو
deck cargo بار روی عرشه
gunwale لبه عرشه ناو
flight deck عرشه ناو هواپیمابر
below قسمت زیر عرشه
flight decks عرشه ناو هواپیمابر
decked عرشه دار کردن
board clamps بست زنجیرهای عرشه ناو
officer of the deck افسر نگهبان عرشه ناو
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
deck alert حالت اماده باش در روی عرشه
hatch دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatched دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatches دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
turtleback لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
upping بالای
upped بالای
up بالای
into the bargain بالای ان
oer بالای
outreach بالای سر
overhead در بالای سر
over بالای
above بالای سر
over بالای سر
over- بالای
atop of در بالای
over- بالای سر
atop of بالای
at the top of در بالای
above بالای
overhead بالای سر
uptown بالای شهر
up the street بالای خیابان
run over <idiom> حرکت از بالای
oer بالای سر روی سر
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
rooftop بالای بام
rooftops بالای بام
upstream بالای رودخانه
crow's nest بالای بلندی
fanlights پنجره بالای در
in- بالای روی
in بالای روی
fanlight پنجره بالای در
over the horizon از بالای افق
aloft در بالای زمین
on بالای در باره
crown بالای هرچیزی
crowns بالای هرچیزی
knap بالای تپه
over the horizon بالای افق
overhead backhand بک هند از بالای سر
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead cover حفاظ بالای سر
fan light پنجره بالای در
roof tree کش بالای شیروانی
ridge pole کش بالای شیروانی
ridge piece کش بالای شیروانی
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
mantel board در بالای بخاری
ridge tree کش بالای شیروانی
plunging fire اتش بالای سر
above the earth بالای زمین
overhead stroke ضربه از بالای سر
mean high water اب بالای میانگین
aboveground در بالای سطح زمین
bartizan کنگره بالای برج
on station پروازهواپیما بالای هدف
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
overwrite بالای محلی نوشتن
penthouses اطاقک بالای بام
penthouse اطاقک بالای بام
tree house خانه بالای درخت
bed moulding گچبری بالای کتیبه
truck کلاهک بالای دکل
chimney-head [بالای دودکش کوره ای]
exoatmosphere ترکش اتمی بالای جو
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
pulpit بالای منبر رفتن
pulpits بالای منبر رفتن
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
rain water head طشتک بالای ناودان
headlines در بالای صفحه ریسمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com