English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
Other Matches
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
containers قطار و کشتی بکاربرده میشود
container قطار و کشتی بکاربرده میشود
boat train [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
thalassic مربوط به دریا یاخلیج
demurrage هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
to limber up پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up a gun carriage پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
light come light g میبرد
nepenthes دارویی که غم را از بین میبرد
it is a strain on one's energy خیلی زور میبرد
halvers کسی که نیم سهم میبرد
he leads a miserable life زندگی نحسی بسر میبرد
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
malapropian کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
gainer کسیکه سود میبرد استفاده کننده
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
hoist line کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
ricksha کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
outside porter باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
end روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
sadism نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
multigage قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
glacier رودخانه یخ
river رودخانه
river line خط رودخانه
rever رودخانه
rivers رودخانه
river clay گل رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
upstream بالای رودخانه
by water از راه رودخانه
riverbed بستر رودخانه
euphrates رودخانه فرات
riverine سواحل رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
river profile نیمرخ رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
ostiary دهانه رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
riverward بطرف رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
bight پیچ رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
river beds بستر رودخانه
river bank ساحل رودخانه
headwater بالادست رودخانه
river banks ساحل رودخانه
strand لایه رودخانه
strands لایه رودخانه
head stream سرچشمه رودخانه
river bed بستر رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
levee کناره رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
river trip گردش رودخانه ای
streamed رودخانه ابراهه
streams رودخانه ابراهه
low water فروکش اب رودخانه
stream رودخانه ابراهه
conferva علف رودخانه
stethe ساحل رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
an open river رودخانه باز
the river karoon رودخانه کارون
fork of ... river شاخه رودخانه ...
water system رودخانه و شعبات ان
the karoon river رودخانه کارون
easy come, easy go <idiom> باد آورده را باد میبرد
styx رودخانه عالم اسفل
spanned پل زدن روی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
bayou شاخه فرعی رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
basins حوزه رودخانه ابگیر
river bed level تراز بستر رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
ferryboats قایق عبور از رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
near bank ساحل نزدیک رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
upstream بالادست جریان رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
chute شیب تند رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
train قطار
trains قطار
rows قطار
trained قطار
rowed قطار
string قطار
compeer هم قطار
conpanion هم قطار
tandem قطار
colleague هم قطار
colleagues هم قطار
row قطار
tandems قطار
filed قطار
file قطار
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath بستر پهن مسیر رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
trucked واگن قطار
When does the train arrive? قطار کی می رسد؟
electric train قطار برقی
train driver راننده قطار
train operator [American E] راننده قطار
trucking واگن قطار
railroad engineer [American E] راننده قطار
ranks قطار رشته
locomotive engineer [American E] راننده قطار
freight train قطار باری
locomotive operator [British E] راننده قطار
truck واگن قطار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com