English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
guide کشتی فرماندهی عملیات
guided کشتی فرماندهی عملیات
guides کشتی فرماندهی عملیات
Other Matches
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
bridged پل فرماندهی کشتی
bridge پل فرماندهی کشتی
bridges پل فرماندهی کشتی
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
log کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
logs کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
wheelhouse پل فرماندهی
commanded فرماندهی
strategies فن فرماندهی
command فرماندهی
bridges پل فرماندهی
centre castle پل فرماندهی
executive branch فرماندهی
strategy فن فرماندهی
bridged پل فرماندهی
bridge پل فرماندهی
leadership فرماندهی
commands فرماندهی
commandership فرماندهی
conning tower پل فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
commandantship فرماندهی
head quarters مرکز فرماندهی
supreme فرماندهی عالی
joint command فرماندهی مشترک
commodity command فرماندهی اماد
headquarters مرکز فرماندهی
commandery مقام فرماندهی
headquarters قرارگاه فرماندهی
commandery محل فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
command channels ردههای فرماندهی
tactical command ship ناو فرماندهی
unified command فرماندهی متحد
command language زبان فرماندهی
command mode حالت فرماندهی
command net شبکه فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
combined command فرماندهی مرکب
continuity of command مداومت فرماندهی
support command فرماندهی پشتیبانی
command group گروه فرماندهی
commander's estimate براورد فرماندهی
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
commander's call در اختیار فرماندهی
command and control کنترل و فرماندهی
flagship ناو فرماندهی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
high command فرماندهی عالی
commanded سرکردگی فرماندهی
logistical command فرماندهی لجستیکی
lead a unit فرماندهی کردن
area command فرماندهی منطقه
administrative command فرماندهی اداری
command سرکردگی فرماندهی
scheme of command طرح فرماندهی
commands سرکردگی فرماندهی
command posts پاسگاه فرماندهی
command posts پست فرماندهی
command post پست فرماندهی
air command فرماندهی هوایی
flag ship ناو سر فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
flagships ناو فرماندهی
base command فرماندهی پایگاه
oldman مقام فرماندهی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
type command فرماندهی ناو گروه
command liaison افسر رابط فرماندهی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
unified یکپارچه فرماندهی متحد
air command فرماندهی نیروی هوایی
cupolas برجک فرماندهی تانک
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
forward command post پست فرماندهی جلو
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
cupola برجک فرماندهی تانک
kommandatura مرکز فرماندهی نظامی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
officers افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
officer افسر معین کردن فرماندهی کردن
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
treatment عملیات
op عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com