English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
English Persian
salvage کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaging کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
Other Matches
salvages مالی را از خطرنجات دادن
salvage مالی را از خطرنجات دادن
salvaged مالی را از خطرنجات دادن
salvaging مالی را از خطرنجات دادن
cargoes محموله کشتی
shipper محموله کشتی
cargo محموله کشتی
consolidated vehicle table فهرست خودروهای محموله در کشتی
cargo manifest افهارنامه شرح محموله کشتی
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
commercial water movement حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
cargoes محموله
delivery محموله
freight محموله
unitized cargo تک محموله
consignment محموله
cargo محموله
lading محموله
freightage محموله
batches یک محموله
load محموله
loads محموله
batch یک محموله
shipment محموله
consignment محموله
shipment [American] محموله
consignments محموله
shipments محموله
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
loading بار محموله
consignments محموله مرسوله
backload محموله مراجعت
bulk cargo محموله حجیم
consignment محموله مرسوله
air consignment محموله هوایی
return cargo محموله برگشت
cargo insurance بیمه محموله
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
jettisoned به دریا ریزی محموله
jettisons به دریا ریزی محموله
tallyman مسئول کنترل محموله
cargoes محموله دریایی بار
jettisoning به دریا ریزی محموله
air bill بارنامه محموله هوایی
good مال منقول محموله
consignment محموله کالای ارسالی
jettison به دریا ریزی محموله
damaged shipments محموله خسارت دیده
consignee دریافت کننده محموله
consignments محموله کالای ارسالی
cargo محموله دریایی بار
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
wrongshipped محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
jettison of cargo محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
hurdles دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdle دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
transire اجازه گمرک جهت انتقال محموله
manifested لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifesting لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifests لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifest لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
contraband کالای قاچاق محموله قاچاق
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ships کشتی
vessels کشتی
vessel کشتی
foreship سر کشتی
collier کشتی
afloat در کشتی
aft در پس کشتی
hulk کشتی
ship haven یک کش کشتی
wrestling کشتی
argo کشتی
bilge اب ته کشتی
flattest پل کشتی
on the sea در کشتی
decked پل کشتی
on the water در کشتی
ship کشتی
hulks کشتی
bottoms کشتی
deck پل کشتی
boarded کشتی
flat پل کشتی
bottom کشتی
carinae کشتی
decks پل کشتی
ark کشتی
by water با کشتی
carina کشتی
catch کشتی کج
on shipboard در کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
puppis کشتی دم
board کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
on board a ship در کشتی
singlisticker کشتی یک دگله
sister ship کشتی همسان
sister ship کشتی خواهر
commondo ship کشتی نیروبر
mate's receipt رسیدکاپیتان کشتی
bows سینه کشتی
dredger کشتی لایروب
patrol کشتی اکتشافی
deck عرشه کشتی
decks عرشه کشتی
tankers کشتی نفت کش
the enemy کشتی دشمن
tanker کشتی نفت کش
decked عرشه کشتی
bowing سینه کشتی
cuddy اطاقک کشتی
cook house اشپزخانه کشتی
dockyard تعمیرگاه کشتی
drillship کشتی حفاری
merchant ship کشتی تجارتی
merchantman کشتی بازرگانی
cutwater دماغه کشتی
ice breaker کشتی یخ شکن
icebreaker کشتی یخ شکن
imbark در کشتی گذاشتن
To launch a ship (boat). کشتی به آب انداختن
shipper مسافر کشتی
naval war جنگ با کشتی
shipowner مالک کشتی
merchantman کشتی تجارتی
battleship کشتی جنگی
battleships کشتی جنگی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
shipload بار کشتی
coxswain مباشر کشتی
shipmaster رئیس کشتی
shipowner صاحب کشتی
pleasure boat کشتی تفرجی
shipside کنار کشتی
dockyards تعمیرگاه کشتی
motor vessel کشتی موتوری
steamers کشتی بخار
stranding به گل نشستن کشتی
steamer کشتی بخار
inboard داخل کشتی
lading بار کشتی
marker ship کشتی نماینده
predial or prae کشتی روستایی
the ship was wrecked کشتی شکست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com