English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
great power کشور با قدرت
Search result with all words
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
Other Matches
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
sovereignty قدرت
will power <idiom> قدرت
power takeoff قدرت
nerve قدرت
authority قدرت
ability قدرت
abilities قدرت
nerves قدرت
energy قدرت
tension قدرت
tensions قدرت
force قدرت
forces قدرت
forcing قدرت
posse قدرت
capability قدرت
inauthoritative بی قدرت
strengths قدرت
strong arm قدرت
zing قدرت
energies قدرت
might قدرت
vis قدرت
vim قدرت
vigor قدرت
strenght قدرت
godown قدرت
strong-arm قدرت
vigour قدرت
strength قدرت
potency قدرت
posses قدرت
power قدرت
commanding با قدرت
powered قدرت
powers قدرت
powering قدرت
pi accepting قدرت پی پذیری
high power transformer ترانسفورماتور قدرت
high power transistor ترانزیستور قدرت
monopoly power قدرت انحصاری
high power microscope میکروسکوپ پر قدرت
high power engine موتورپر قدرت
stock-cars قدرت و دوام
discourses قدرت استقلال
hiding power قدرت پوشش
power switch کلید قدرت
retentivity قدرت نگهداری
circuit breaking capacity قدرت قطع
can قدرت داشتن
imperium قدرت مطلقه
bond strength قدرت پیوند
low power stage طبقه کم قدرت
benumb بی قدرت کردن
staying power طاقت قدرت
bearing capacity قدرت تحمل
basicity قدرت بازی
authority symbol نماد قدرت
sights قدرت دید
palgwe فوق قدرت
authority figure مظهر قدرت
increase of power افزایش قدرت
accelerating power قدرت شتاب
absorbency قدرت جذب
input power قدرت ورودی
ionic strength قدرت یونی
cogency قدرت عقیده
almightiness قدرت کامل
low power transistor ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
reflecting power قدرت انعکاس
stock-car قدرت و دوام
high powerd money پول پر قدرت
sight قدرت دید
horse power قدرت اسب
adhesive stress قدرت چسبندگی
stock car قدرت و دوام
absorption power قدرت جذب
combat power قدرت رزمی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
engine power قدرت موتور
detection range قدرت اکتشافی
explosive energy قدرت انفجار
firepower قدرت شلیک
hands قدرت توپگیری
power failures قطع قدرت
power failure قطع قدرت
detectability قدرت اشکارسازی
explosive force قدرت انفجار
destructivity قدرت تخریب
engine performance قدرت موتور
emissive power قدرت صدور
fullest تمام قدرت
full تمام قدرت
dielectric strength قدرت دی الکتریک
driving power قدرت محرکه
economic potential قدرت اقتصادی
authoritarianism قدرت طلبی
economic power قدرت اقتصادی
diagonal power قدرت قطری
effective power قدرت موثر
solvency قدرت حلالپوشی
deglutition قدرت بلع
damping power قدرت میرایی
canning قدرت داشتن
cans قدرت داشتن
cutting power قدرت برش
cutting capacity قدرت برش
gripping power قدرت مهارکنندگی
superpowers ابر قدرت
superpower ابر قدرت
heam yoei vooly تئوری قدرت
heavy current circuit breaker کلید قدرت
countervailing power قدرت همسنگ
enterprise قدرت اقدام
enterprises قدرت اقدام
fasces قدرت مجازات
acidity قدرت اسیدی
on در اوج قدرت
fire power قدرت اتش
fire power قدرت تیراندازی
fluxing power قدرت سیلان
heavens قدرت پروردگار
heaven قدرت پروردگار
generator output قدرت مولد
conveying capacity قدرت انتقال
discourse قدرت استقلال
receptivity قدرت پذیرش
super power ابر قدرت
the finger of god قدرت خدا
voltage source منبع قدرت
will to power قدرت خواهی
world power قدرت دنیوی
resolutions قدرت تشخیص
world power قدرت جهانی
resolution قدرت تشخیص
will-power قدرت اراده
like a ton of bricks <idiom> به شدت یا با قدرت
strenght قدرت شدت
source of power منبع قدرت
social power قدرت اجتماعی
refractive power قدرت شکست
purchasing power قدرت خرید
resolving power قدرت تفکیک
useful power قدرت مفید
saber rattling قدرت نمایی
scattering power قدرت پراکندگی
scepter قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power قدرت بحری
seapower قدرت دریایی
creativity قدرت ابداع
creativity قدرت خلاقه
magnitude شدت قدرت
omnipotence قدرت مطلق
omnipotence قدرت تام
authoritarians قدرت طلب
authoritarian قدرت طلب
rods میله قدرت
authority مرجع قدرت
powers قدرت نیرو
powering قدرت نیرو
powered قدرت نیرو
leverage قدرت نفوذ
power قدرت نیرو
rod میله قدرت
puissance توان قدرت
power cable کابل قدرت
power dissipation اتلاف قدرت
power outege قطع قدرت
posse قدرت قانونی
power structure ساخت قدرت
dynamism قدرت تحرک
power consumption مصرف قدرت
prepotency قدرت کامل
power transmission انتقال قدرت
prepotence قدرت کامل
power loss گمگشتگی قدرت
posses قدرت قانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com