Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
Other Matches
stumpy
پر از کنده درخت
stumps
کنده درخت
stumped
کنده درخت
trunks
کنده درخت
trunk
کنده درخت
stump
کنده درخت
stumping
کنده درخت
stubby
پراز کنده درخت
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
carve
کنده کاری کردن
carved
کنده کاری کردن
carves
کنده کاری کردن
record blocking
کنده یی کردن مدارک
carvings
کنده کاری کردن
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
engrave
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
indispose
نا مناسب کردن
tailors
مناسب کردن
tailor
مناسب کردن
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
correspound
مناسب بودن مکاتبه کردن
suited
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suit
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
assort
طبقه بندی کردن مناسب بودن
myrica
درخت شیشعان درخت موم
adapts
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
modifying
اصلاح کردن مناسب کردن
modify
اصلاح کردن مناسب کردن
modifies
اصلاح کردن مناسب کردن
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
gardened
درخت کاری کردن باغبانی کردن
garden
درخت کاری کردن باغبانی کردن
gardens
درخت کاری کردن باغبانی کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to snag a tree trunk
ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
disbud
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
stock
کنده
chumps
کنده
clogs
: کنده
clog
: کنده
stub
کنده
timber
کنده
bilboes
کنده
block aead
سر کنده
block
کنده
chump
کنده
clogged
: کنده
log
کنده
blocks
کنده
stocked
کنده
graven
کنده
pulled
کنده
blocked
کنده
dugout dewelling
کنده
stubbed
کنده
chunk
کنده
chunks
کنده
logs
کنده
knockstone
کنده
blocs
کنده
anvil stock
کنده
stubbing
کنده
stubs
کنده
bloc
کنده
blockette
کنده کوچک
inside sarma
انواع کنده رو
block length
درازای کنده
entry block
کنده مدخل
ingraving
کنده کاری
building block
کنده ساخت
block mark
نشان کنده
building block
بنا کنده
block size
اندازه کنده
building blocks
بنا کنده
building blocks
کنده ساخت
leg lift and side roll
کنده سرانبون
leg pickup
کنده کشی
olympic lift
کنده یک چاک
plummer block
کنده شفت
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
logrolling
کنده غلتانی
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
plummer block
کنده محور
picked
پوست کنده
wooden anvil stock
کنده چوب
grits
جوپوست کنده
aboveboard
پوست کنده
peeled
پوست کنده
engraver
کنده کار
engravers
کنده کار
hulled
پوست کنده
unstuck
کنده شده
frankly
رک وپوست کنده
graving
کنده کاری
in intaglio
بشکل کنده
deblocking
کنده شکنی
deblock
شکستن کنده
logs
کنده چوب
log
کنده چوب
carver
کنده کار
husked
پوست کنده
control block
کنده کنترل
in plain english
پوست کنده
dugouts
کنده شده
glyptics
کنده کاری
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
dugout
کنده شده
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
trunk
الوار کنده چوب
dug in
سنگر کنده شده
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
loggats
کنده کوچک دیرک
blocked
کنده مانع ورادع
intagliated
کنده کاری شده
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
shelled almond
بادام پوست کنده
break ground
لنگر از زمین کنده شد
chalcographer
کنده کاری روی مس
ptisan
گندم پوست کنده
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
blocks
کنده مانع ورادع
quarried
ازکان کنده شده
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
groats
گندم یاجوپوست کنده
logged
از کنده پاک شده
plains
ساده پوست کنده
plainest
ساده پوست کنده
trunks
الوار کنده چوب
rock hewn
از کوه کنده شده
plainer
ساده پوست کنده
plain
ساده پوست کنده
block
کنده مانع ورادع
loggets
کنده کوچک دیرک
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
zincograph
روی کنده کاری شده
ditch
ابرو کنار راه کنده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
ditched
ابرو کنار راه کنده
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
ditches
ابرو کنار راه کنده
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
she is a peach
هلوی پوست کنده است
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
logs
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
log
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
driven well
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com