English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
shopworn کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
Other Matches
due از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
weather stained هوا خورده ورنگ پریده
Laundry / Dry cleaners مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). آفتاب رفته است ( رفته بود )
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
dwindle رفته رفته کوچک شدن
to peter out رفته رفته کوچک شدن
dwindling رفته رفته کوچک شدن
dwindles رفته رفته کوچک شدن
dwindled رفته رفته کوچک شدن
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
clouts پارچه کهنه کهنه
clout پارچه کهنه کهنه
clouting پارچه کهنه کهنه
clouted پارچه کهنه کهنه
shop مغازه
shopped مغازه
shopper مغازه رو
shoppers مغازه رو
shops مغازه
salesclerk فروشنده مغازه
to shut up a shop مغازه ای را بستن
shoplifter دزد مغازه
shopkeeper مغازه دار
shopkeepers مغازه دار
store مغازه دکان
shop lifting دزدی از مغازه ها
store مغازه بزرگ
storing مغازه دکان
storing مغازه بزرگ
shoplifters دزد مغازه
tuck shop مغازه حلویات
d. store مغازه بزرگ
shopwalker راهنمای مغازه
tuck shop مغازه قنادی
floor walker راهنمای مغازه
shop assistant دستیار مغازه دار
bookshop مغازه کتاب فروشی
haberdashery مغازه ملبوس مردانه
mercery مغازه پارچه فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
wineshop مغازه شراب فروشی
stock in trade موجودی کالای مغازه
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
show case قفسه جلو مغازه
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
rotisserie مغازه خوراک پزی
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
burse مغازه یابازار خرید وفروش
cantina مغازه خواربار یامشروب فروشی
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
shops مغازه گردی کردن دکه
five and ten مغازه اجناس ارزان قیمت
shopped مغازه گردی کردن دکه
shop مغازه گردی کردن دکه
sales register صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock. اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
middleman کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
middlemen کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
inchmeal رفته رفته
short tempered از جا در رفته
gradually رفته رفته
in process of time رفته رفته
dislocated در رفته
frenetical از جا در رفته
bit by bit <adv.> رفته رفته
departed رفته
thrawart در رفته
by degrees <adv.> رفته رفته
gradually <adv.> رفته رفته
by inches رفته رفته
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
fustiest کهنه
crusted کهنه
weatherbeaten کهنه
pokier کهنه
worm eaten کهنه
tatters کهنه
poky کهنه
worn out کهنه
tacky کهنه
fustier کهنه
worn-out کهنه
musty کهنه
kettle holder کهنه
olden کهنه
trity کهنه
by gone کهنه
timeworn کهنه
wadding کهنه
wad کهنه
shabbly کهنه
archaic کهنه
dossil کهنه
fogram کهنه
antiques کهنه
antique کهنه
age-old کهنه
age old کهنه
antiquated کهنه
gray کهنه
behind the times کهنه
pokiest کهنه
lint کهنه
dowdy کهنه
wads کهنه
mucid کهنه
outworn کهنه
obsolescent کهنه
out of d. کهنه
ragged کهنه
old-fashioned کهنه
pokey کهنه
obsolescence کهنه گی
ragman کهنه خر
weatherworn کهنه
behindhand کهنه
trite کهنه
stale کهنه
run down کهنه
obsolete کهنه
knacker کهنه خر
run-down کهنه
rungs کهنه
fusty کهنه
rags کهنه
rag کهنه
altogether روی هم رفته
deep-set فرو رفته
day a day روی هم رفته
away غایب رفته
it has escaped my remembrance از خاطرم رفته
chafed پوست رفته
neatest شسته و رفته
all told روی هم رفته
first and last روی هم رفته
retreating forehead پیشانی تو رفته
averagly روی هم رفته
truncated soil خاک رو رفته
weatherbeaten رنگ و رو رفته
neat شسته و رفته
neater شسته و رفته
all in all روی هم رفته
in the lump روی هم رفته
average روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> بکار رفته
madding از کوره در رفته
averaged روی هم رفته
he knew that i had gone او میدانست که من رفته ام
averages روی هم رفته
smudgier رنگ و رو رفته
i have been to paris پاریس رفته ام
deployed <adj.> <past-p.> بکار رفته
applied <adj.> <past-p.> بکار رفته
smudgiest رنگ و رو رفته
installed <adj.> <past-p.> بکار رفته
jitters از کوره در رفته
overseen غلط رفته
on a par روی هم رفته
smudgy رنگ و رو رفته
in the a روی هم رفته
by and large <idiom> روی هم رفته
iam bored حوصله ام سر رفته
averaging روی هم رفته
extinct ازبین رفته
defunct ازبین رفته
windswept بر باد رفته
emaciated گوشت رفته
I'm glad he's gone. خوشحالم که او رفته.
red-hot ازجادر رفته
exhausted تحلیل رفته
frantic ازکوره در رفته
consumptives تحلیل رفته
frenzied ازجا در رفته
overalls رویهم رفته
off shade رنگ رفته
overall رویهم رفته
pallid رنگ رفته
sunken فرو رفته
averaged روی هم رفته
consumptive تحلیل رفته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com