English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (2 milliseconds)
English Persian
defult کوتاهی ورزیدن
Other Matches
kneaded ورزیدن
knead ورزیدن
kneads ورزیدن
kneading ورزیدن
dwarfishness کوتاهی
brachylogy کوتاهی
defaulting کوتاهی
shortness کوتاهی
abridgement کوتاهی
defaulted کوتاهی
default کوتاهی
transience کوتاهی
lowness کوتاهی
non feasnce کوتاهی
defaults کوتاهی
concise ness کوتاهی
delinquency کوتاهی
transience or cy کوتاهی
brevity کوتاهی
succinctness کوتاهی
spite کینه ورزیدن
grudge بخل ورزیدن
insist اصرار ورزیدن
insisting اصرار ورزیدن
insists اصرار ورزیدن
heartburn حسدیاخصومت ورزیدن
greed طمع ورزیدن
insisted اصرار ورزیدن
grudged بخل ورزیدن
reworks دوباره ورزیدن
reworking دوباره ورزیدن
reworked دوباره ورزیدن
rework دوباره ورزیدن
to bear enmity کینه ورزیدن
to bear enmity دشمنی ورزیدن
overindulge افراط ورزیدن
hang on سماجت ورزیدن
show partiality غرض ورزیدن
bear agrudge غرض ورزیدن
deviating انحراف ورزیدن
deviates انحراف ورزیدن
deviated انحراف ورزیدن
deviate انحراف ورزیدن
grudges بخل ورزیدن
balking امتناع ورزیدن
trained پروردن ورزیدن
baulks امتناع ورزیدن
adores عشق ورزیدن
default غفلت ورزیدن
sin گناه ورزیدن
defaulted غفلت ورزیدن
sinning گناه ورزیدن
adore عشق ورزیدن
balks امتناع ورزیدن
train پروردن ورزیدن
trains پروردن ورزیدن
adoring عشق ورزیدن
adored عشق ورزیدن
baulked امتناع ورزیدن
baulking امتناع ورزیدن
defaults غفلت ورزیدن
defaulting غفلت ورزیدن
balked امتناع ورزیدن
sinned گناه ورزیدن
balk امتناع ورزیدن
despite کینه ورزیدن
negligence قصور کوتاهی
defaulter کوتاهی کننده
defaulters کوتاهی کننده
compendium مختصر کوتاهی
compend کوتاهی اختصار
failure کوتاهی قصور
failures کوتاهی قصور
failings درصورت کوتاهی از
non feasor کوتاهی کننده
in a short time در یک مدت کوتاهی
failing درصورت کوتاهی از
shorrcomer کوتاهی کننده
he did his level best کوتاهی نکرد
fails رد شدن قصور ورزیدن
doat ابلهانه تعشق ورزیدن
dotes عشق ابلهانه ورزیدن
doted عشق ابلهانه ورزیدن
hang out اویختن سماجت ورزیدن
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
to offer at any thing بکاری مبادرت ورزیدن
fail رد شدن قصور ورزیدن
malaxate نرم کردن ورزیدن
failed رد شدن قصور ورزیدن
malax نرم کردن ورزیدن
dote عشق ابلهانه ورزیدن
for a short time بری مدت کوتاهی
skateboards وسیله کوتاهی با 4 قرقره
curtness کوتاهی وتندی سخن
skateboard وسیله کوتاهی با 4 قرقره
hate بیزار بودن کینه ورزیدن
hating بیزار بودن کینه ورزیدن
hated بیزار بودن کینه ورزیدن
grudge رشک ورزیدن به غرغر کردن
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
grudged رشک ورزیدن به غرغر کردن
grudges رشک ورزیدن به غرغر کردن
hates بیزار بودن کینه ورزیدن
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
impulses پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulse پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d. کوتاهی درانجام وفیفه کردن
hard hack بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
initialing تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initials تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
initialed تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initial تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
i will do my possible هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
to step out برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
trundle bed تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
interspinalis ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
to pause [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
Gothic Revival [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
gradine [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
loader برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
cards برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
truckle bed تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
loader تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com