Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
greco counter gambit
گامبی متقابل گرکو
Other Matches
philidor gambit
گامبی گرکو-فیلیدور در گامبی شاه شطرنج
albin counter gambit
گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
counter gambit
گامبی متقابل
benoni counter gambit
گامبی متقابل بنونی
queen's pawn counter gambit
گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
staunton defence
دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
blamenfeld counter gambit
گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
falkbeer counter gambit
گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
mason gambit
گامبی میسن در گامبی شاه گامبی کرس
lesser bishop's gambit
گامبی فیل کوچک در گامبی شاه شطرنج
allgaier gambit
گامبی الگایر در گامبی شاه شطرنج
breyer gambit
گامبی بریر در گامبی شاه شطرنج
muzio gambit
گامبی موتسیو در گامبی شاه شطرنج
hanstein gambit
گامبی هانشتاین در گامبی شاه شطرنج
kieseritzky gambit
گامبی کیزریتسکی در گامبی شاه شطرنج
cunningham gambit
گامبی کانینگم در گامبی شاه شطرنج
rice gambit
گامبی رایس در گامبی کیزریتسکی
counteroffensive
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
king's bishop gambit
گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
gambit
گامبی
gambits
گامبی
evans gambit
گامبی اونز
alfred wolf gambit
گامبی لاندشتراسه
polish gambit
گامبی لهستانی
polerio's gambit
گامبی پولریو
latvian gambit
گامبی لاتویایی
alleppo gambit
گامبی حلب
zukertort gambit
گامبی زوکرتورت
philidor gambit
گامبی فیلیدور
alleppo gambit
گامبی الپو
lemberg gambit
گامبی زوکرتورت
keres gambit
گامبی میسن
lvov gambit
گامبی لووف
lvov gambit
گامبی زوکرتورت
gambit of aleppo
گامبی حلب
keres gambit
گامبی کرس
evans gambit
گامبی اوانس
lemberg gambit
گامبی لمبرگ
polish gambit
گامبی زوکرتورت
paris gambit
گامبی پاریس شطرنج
greco counter gambit
گامبی لاتویایی شطرنج
queen's gambit
گامبی وزیر شطرنج
king's gambit
گامبی شاه شطرنج
marshall defence
دفاع مارشال در گامبی وزیرشطرنج
adams gambit
گامبی ادامز در بازی وینی
king's gambit declined
گامبی شاه پذیرفته نشده
lasker's defence
دفاع لاسکر در گامبی وزیرشطرنج
tchigorin defence
دفاع چیگورین در گامبی وزیرشطرنج
tarrasch defence
دفاع تاراش در گامبی وزیرشطرنج
queen's gambit accepted
گامبی وزیر پذیرفته شده
slav defence
دفاع اسلاو در گامبی وزیرشطرنج
volga gambit
گامبی ولگا در پیاده وزیرشطرنج
pillsbury attack
حمله پیلزبری در گامبی وزیرشطرنج
orthodox defence
دفاع ارتودکس در گامبی وزیرشطرنج
westphalia defence
دفاع وستفالی در گامبی وزیرشطرنج
queen's gambit declined
گامبی وزیر پذیرفته نشده
staunton gambit
گامبی استاونتن در دفاع هلندی
capablanca's freeing manoeuvre
مانوررهایی بخش کاپابلانکادر گامبی وزیر
steinitz gambit
گامبی اشتاینیتس در بازی شطرنج وینی
becker's defence
دفاع بکر در گامبی شاه شطرنج
danish gambit
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
gambit of aleppo
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
goring gambit
گامبی گورینگ در بازی شطرنج اسکاتلندی
hennig schara gambit
گامبی هنیگ- شارا دردفاع تاراش
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
benko gambit
گامبی بنکو در دفاع بنونی شطرنج
prague variation
واریاسیون پراگ در گامبی وزیر شطرنج
canal's variation
واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
morra gambit
گامبی مورا در دفاع سیسیلی شطرنج
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
ragozin variation
واریاسیون راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
blackmar diemer gambit
گامبی بلکمر- دیمر در پیاه وزیر شطرنج
alfred wolf gambit
گامبی الفرد وولف در گشایش رتی شطرنج
alekhine's variation
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
polar
متقابل
opposing
متقابل
reciprocal
متقابل
interactional
متقابل
correspounding
متقابل
mutual
متقابل
opposed
متقابل
countering
متقابل
interactive
متقابل
reciprocative
متقابل
counter
متقابل
countered
متقابل
counter-measure
اقدام متقابل
transinformation
اگاهی متقابل
cross feed
خورد متقابل
countermeasures
اقدامات متقابل
counterrevolution
انقلاب متقابل
countermine
توط ئه متقابل
crosstalk
مکالمه متقابل
counterwork
عمل متقابل
cross action
دعوی متقابل
counterpoise
سیم متقابل
cross bill
شکایت متقابل
counterpoise
وزنه متقابل
counterpawn
پیاده متقابل
cross index
شاخص متقابل
cross purpose
قصد متقابل
crossecheck
بررسی متقابل
countervailing credit
اعتبار متقابل
counter-measures
اقدام متقابل
interaction curve
خم کنش متقابل
set off
دعوی متقابل
grid anode transconductance
رسانایی متقابل
interrelation
رابطه متقابل
mutual induction
القای متقابل
mutual energy
انرژی متقابل
mutual consistency
سازگاری متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
mutual characteristic
مشخصه متقابل
mutual inductance
القاگری متقابل
mutual assistance
کمک متقابل
m
القاگری متقابل
iteraction
عمل متقابل
interdependency
اتکاء متقابل
mutual relationship
رابطه متقابل
mutual terms
شرایط متقابل
mutual conductance
رسانایی متقابل
transconductance
رسانایی متقابل
harmonic mean
اعداد متقابل
intervisibility
دید متقابل
inter play
اثر متقابل
reciprocation
عمل متقابل
intercorrelation
همبستگی متقابل
reciprocal trading
مبادله متقابل
interrelationship
رابطه متقابل
opposite phase
فاز متقابل
logrolling
همکاری متقابل
proportional
متقابل یا هماهنگ
counter claim
دعوی متقابل
counter credit
اعتبار متقابل
counter current
جریان متقابل
cross check
بررسی متقابل
counter fire
اتش متقابل
counter offensive
پدافند متقابل
interrelationships
رابطه متقابل
counter offensive
حمله متقابل
counter offer
پیشنهاد متقابل
counter offer
عرضه متقابل
cross-references
ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه متقابل
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-check
بررسی متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
cross-checked
بررسی متقابل
counter
ضربت متقابل
countered
ضربت متقابل
reciprocity
عمل متقابل
countering
ضربت متقابل
antitype
نوع متقابل
back pressure
فشار متقابل
retaliation
عمل متقابل
eclipsed form
شکل متقابل
interdependence
وابستگی متقابل
interdependence
اتکاء متقابل
cross-checks
بررسی متقابل
cross-checking
بررسی متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
counter purchase
خرید متقابل
cross reference
ارجاع متقابل
reciprocal
عمل متقابل
counterattack
حمله متقابل
counterbid
پیشنهاد متقابل
recriminations
تهمت متقابل
recriminations
اتهام متقابل
counterclaim
دعوای متقابل
reciprocal
متقابل معکوس
counterclaim
ادعای متقابل
recrimination
تهمت متقابل
recrimination
اتهام متقابل
interplay
اثر متقابل
interaction
اثر متقابل
counter attraction
کشش متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
countermeasure
اقدام متقابل
mutual
متقابل یا متقابله
counter trade
تجارت متقابل
counter transference
انتقال متقابل
interaction
عمل متقابل
interaction
کنش متقابل
counteraction
اقدام متقابل
counterclaim
دعوی متقابل
rebut
جواب متقابل دادن
riposte
ضربه متقابل زدن
rebuts
جواب متقابل دادن
rebutted
جواب متقابل دادن
rebutting
جواب متقابل دادن
counteract
عمل متقابل کردن
counteracted
عمل متقابل کردن
riposting
ضربه متقابل زدن
ripostes
ضربه متقابل زدن
riposted
ضربه متقابل زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com