Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
pass
گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed
گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes
گذرگاه کارت عبور گذراندن
Other Matches
traject
عبور گذرگاه
way
راه عبور گذرگاه
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
overpasses
گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpass
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses
گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
overpass
گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
calibration card
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card
کارت تبریک کارت عضویت
cards
کارت تبریک کارت عضویت
name tag
کارت معرفی کارت اسم
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
adapter
کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
ailure
گذرگاه
ferries
گذرگاه
alure
گذرگاه
passage
گذرگاه
ferry
گذرگاه
ferried
گذرگاه
causeways
گذرگاه
passes
گذرگاه
causeway
گذرگاه
bused
گذرگاه
buses
گذرگاه
busing
گذرگاه
bussed
گذرگاه
busses
گذرگاه
bussing
گذرگاه
gang way
گذرگاه
gateway
گذرگاه
gateways
گذرگاه
trajectories
گذرگاه
trajectory
گذرگاه
alura
گذرگاه
bus
گذرگاه
run way
گذرگاه
passed
گذرگاه
path
گذرگاه
paths
گذرگاه
pathway
گذرگاه
roads
گذرگاه
pathways
گذرگاه
bypass
گذرگاه
bypassed
گذرگاه
road
گذرگاه
pass
گذرگاه
bypasses
گذرگاه
bypassing
گذرگاه
passageway
گذرگاه
passage way
گذرگاه
ferrying
گذرگاه
crossing
گذرگاه
passages
گذرگاه
defiling
گذرگاه
defiles
گذرگاه
defiled
گذرگاه
defile
گذرگاه
allure
گذرگاه
passageways
گذرگاه
cart crossing
گذرگاه ارابه
control bus
گذرگاه کنترل
partial two level forked junction
گذرگاه زیر و رو
shaft tunnel
گذرگاه شفت
channels
گذرگاه ابی
storm lane
گذرگاه طوفان
system bus
گذرگاه سیستم
level crossing
گذرگاه همکف
level crossings
گذرگاه همکف
cattle crossing
گذرگاه چارپایان
data bus
گذرگاه داده
nerve path
گذرگاه عصبی
motor path
گذرگاه حرکتی
gangways
راهرو گذرگاه
channel
گذرگاه ابی
channeled
گذرگاه ابی
channeling
گذرگاه ابی
channelled
گذرگاه ابی
shaft tunnel
گذرگاه محور
by pass
گذرگاه فرعی
aisle
گذرگاه طولی
arcade
گذرگاه طاقدار
internal bus
گذرگاه داخلی
gangway
راهرو گذرگاه
narrows
گذرگاه تنگ
bus system
سیستم گذرگاه
fishway
گذرگاه ماهی
beach exit
گذرگاه ساحلی
archways
گذرگاه طاقدار
archway
گذرگاه طاقدار
exhaust passage
گذرگاه خروجی
pedestrian crossing
گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
association pathway
گذرگاه ارتباطی
pedestrian crossings
گذرگاه پیادگان
bidirectional bus
گذرگاه دوسویه
pedestrian crossings
گذرگاه پیاده
bus driver
محرک گذرگاه
bidirectional bus
گذرگاه دوطرفه
mid channel buoy
بویه میان گذرگاه
partial two level forked junction
گذرگاه زیر و زبر
bused
بااتوبوس رفتن گذرگاه
external auditory meatus
گذرگاه برونی گوش
buses
بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing
بااتوبوس رفتن گذرگاه
input output bus
گذرگاه ورودی- خروجی
bussed
بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses
بااتوبوس رفتن گذرگاه
bus
بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing
بااتوبوس رفتن گذرگاه
averted
گذراندن
avert
گذراندن
to rime away one's time
گذراندن
to make a shift
گذراندن
pass
گذراندن
passes
گذراندن
to have a rough time
بد گذراندن
to be at ease
به گذراندن
passed
گذراندن
averting
گذراندن
averts
گذراندن
survive
گذراندن
surviving
گذراندن
survives
گذراندن
survived
گذراندن
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
gorged
گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorging
گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorges
گذرگاه تنگ بین دو کوه
bypass
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorge
گذرگاه تنگ بین دو کوه
address bus
گذر آدرس گذرگاه نشانی
bypasses
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
middle ground buoy
بویه زمین میان گذرگاه
diasy chain
انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
bypassing
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
piddle
وقت گذراندن
piddled
وقت گذراندن
aestivate
تابستان را گذراندن
piddles
وقت گذراندن
Sunday
یکشنبه را گذراندن
filtering
از صافی گذراندن
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
filrate
از صافی گذراندن
laugh away
با خنده گذراندن
leach
از صافی گذراندن
temporizes
وقت گذراندن
temporized
وقت گذراندن
play away
به بازی گذراندن
to rough it
سخت گذراندن
temporize
وقت گذراندن
niggle
وقت گذراندن
niggled
وقت گذراندن
idlest
وقت گذراندن
niggles
وقت گذراندن
filtration
از صافی گذراندن
belate
ازموقع گذراندن
token passing
گذراندن نشانه
temporised
وقت گذراندن
idles
وقت گذراندن
temporising
وقت گذراندن
to enjoy oneself
خوش گذراندن
to gain time
به بهانه گذراندن
idled
وقت گذراندن
temporises
وقت گذراندن
to laugh away
با خنده گذراندن
idle
وقت گذراندن
temporalize
وقت گذراندن
to rub through or along
بسختی گذراندن
interlace
ازهم گذراندن
to sleep away one's time
بخواب گذراندن
temporizing
وقت گذراندن
Sundays
یکشنبه را گذراندن
dromos
[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
tubal
وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
absorption
[گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
dawdled
بیهوده وقت گذراندن
infltrate
از سوراخهای صافی گذراندن
grip
بریدگی برای گذراندن اب
gripped
بریدگی برای گذراندن اب
dawdles
بیهوده وقت گذراندن
dawdle
بیهوده وقت گذراندن
gripping
بریدگی برای گذراندن اب
dawdling
بیهوده وقت گذراندن
moon
بیهوده وقت گذراندن
jauk
بیهوده وقت گذراندن
grips
بریدگی برای گذراندن اب
hang around
وقت را به بطالت گذراندن
outwear
کهنه شدن گذراندن
moons
بیهوده وقت گذراندن
get through
به پایان رساندن گذراندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com