English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 22 (4 milliseconds)
English Persian
assemble گردامدن همگذاردن
assembled گردامدن همگذاردن
assembles گردامدن همگذاردن
Other Matches
reassemble باز همگذاردن
reassembling باز همگذاردن
reassembles باز همگذاردن
reassembled باز همگذاردن
herding گردامدن
herded گردامدن
herd گردامدن
convening گردامدن
convenes گردامدن
convened گردامدن
herds گردامدن
convene گردامدن
flock گردامدن جمع شدن
flocked گردامدن جمع شدن
flocking گردامدن جمع شدن
flocks گردامدن جمع شدن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com