Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
Other Matches
society
نظام اجتماعی گروه
societies
نظام اجتماعی گروه
Main Street
[American English]
کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
workgroup
گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
advertisements
تبلیغ
publicity
تبلیغ
promotion
تبلیغ
propagandism
تبلیغ
promotions
تبلیغ
advertising
تبلیغ
propagation
تبلیغ
advertisement
تبلیغ
small ad
تبلیغ
propaganda
تبلیغ
evangelism
تبلیغ مسیحیت
proselyte
تبلیغ کردن
proselyte
تبلیغ شدن
counter propaganda
تبلیغ متقابل
proselytism
تبلیغ دینی
sales promotion
تبلیغ فروش
proselytism
تبلیغ حزبی
publitize
تبلیغ کردن
snake oil
تبلیغ میکند
propagation
تبلیغ کردن
advertises
تبلیغ کردن
advertise
تبلیغ کردن
advertising claim
شعار تبلیغ
stunt advertising
تبلیغ مهیج
stunt advertising
تبلیغ موثر
advertised
تبلیغ کردن
for publicity purposes
به منظور تبلیغ
propagable
قابل تبلیغ
propagation
تکثیر تبلیغ
propagandize
تبلیغ کردن
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
advertising
تبلیغ و آگهی تجاری
sales promotion
تبلیغ جهت فروش
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
banners
پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
banner
پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
advertorial
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
barker
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
evangelization
تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
ecclesiastics
اجتماعی
socio political
اجتماعی
Republicans
اجتماعی
ecclesiastic
اجتماعی
Republican
اجتماعی
communal
اجتماعی
ScriptX
هستند
communally
اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
social
اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
are
هستند
public
اجتماعی
they are all of one mind
هستند
societal
اجتماعی
the herd instinct
حس اجتماعی
socio economic
اجتماعی
plants indigenous to that soil
هستند
processionary
اجتماعی
social life
زندگی اجتماعی
unsocialized
اجتماعی نشده
social situation
موقعیت اجتماعی
undersocialized
نارس اجتماعی
social service
خدمات اجتماعی
social worker
کارگزار اجتماعی
social status
پایگاه اجتماعی
social status
موقعیت اجتماعی
social workers
مددکار اجتماعی
social workers
کارگزار اجتماعی
social theory
نظریه اجتماعی
social system
نظام اجتماعی
socializes
اجتماعی کردن
gregarious
اجتماعی دستهای
socializing
اجتماعی کردن
social surplus
مازاد اجتماعی
social strcture
ساخت اجتماعی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
social scientist
کارشناسعلوم اجتماعی
social self
خود اجتماعی
social selection
انتخاب اجتماعی
social policy
سیاست اجتماعی
social phenomenon
پدیده اجتماعی
social perception
ادراک اجتماعی
social peace
ارامش اجتماعی
social outlays
مخارج اجتماعی
social organization
سازمان اجتماعی
they are well matched
هم کفو هستند
social norm
هنجار اجتماعی
social power
قدرت اجتماعی
social pressure
فشار اجتماعی
social programs
برنامههای اجتماعی
social role
نقش اجتماعی
social relations
روابط اجتماعی
social reinforcement
تقویت اجتماعی
sociopsychological
اجتماعی- روانی
there are numbers who
بسیاری هستند که
they are at loggerheads
هر دو سنگ یک من هستند
social psychology
روانشناسی اجتماعی
social psychiatry
روانپزشکی اجتماعی
civic
اجتماعی مدنی
subversives
اجتماعی و فرهنگی
collective
اشتراکی اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
social services
خدمات اجتماعی
social studies
مطالعات اجتماعی
posses
نیروی اجتماعی
sociocultural
اجتماعی- فرهنگی
posse
نیروی اجتماعی
who are they?
انها کی هستند
unsociable
غیر اجتماعی
socializer
اجتماعی کننده
subversive
اجتماعی و فرهنگی
social wealth
ثروت اجتماعی
social type
سنخ اجتماعی
social welfare
رفاه اجتماعی
social transmission
انتقال اجتماعی
social will
اراده اجتماعی
socialization
اجتماعی کردن
socialization
اجتماعی شدن
tact
فرافت اجتماعی
milieu
محیط اجتماعی
milieus
محیط اجتماعی
social work
مددکاری اجتماعی
national insurance
بیمه اجتماعی
socialised
اجتماعی کردن
social engineering
مهندسی اجتماعی
socialises
اجتماعی کردن
socialising
اجتماعی کردن
social therapy
درمان اجتماعی
socialize
اجتماعی کردن
sociopolitical
اجتماعی وسیاسی
socialized
اجتماعی کردن
social work
خدمات اجتماعی
civil rights
حقوق اجتماعی
milieux
محیط اجتماعی
socially
از لحاظ اجتماعی
socioeconomic
اجتماعی واقتصادی
socioeconomic
اجتماعی- اقتصادی
social science
علوم اجتماعی
social sciences
علوم اجتماعی
social security
تامین اجتماعی
welfare
کمکهای اجتماعی
social worker
مددکار اجتماعی
social need
نیاز اجتماعی
social instinct
غریزه اجتماعی
social effects
سودهای اجتماعی
social drive
سائق اجتماعی
biosocial
زیستی- اجتماعی
social distance
فاصله اجتماعی
social disparity
نابرابری اجتماعی
social disintegration
فروپاشی اجتماعی
social development
توسعه اجتماعی
social benefit
نفع اجتماعی
social cost
هزینه اجتماعی
social control
کنترل اجتماعی
social contract
قرارداد اجتماعی
social elimination
طرد اجتماعی
social evolution
تکامل اجتماعی
social inhibition
بازداری اجتماعی
social influence
نفوذ اجتماعی
asocial
غیر اجتماعی
asociality
بی تفاوتی اجتماعی
social immobility
بی تحرکی اجتماعی
social hygiene
بهداشت اجتماعی
social health
بهداشت اجتماعی
social habit
عادت اجتماعی
social good
کالاهای اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com