Dictiornary-Farsi | گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
beat	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب


Other Matches

base on halls	گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
the end sanctifies the means	خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
to come in first	پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he	باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
pass cut	روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
DNS	پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
delayed steal	دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
come	رسیدن
acceding	رسیدن
accedes	رسیدن
acceded	رسیدن
accede	رسیدن
befell	در رسیدن
to see to	رسیدن
to d. up with	رسیدن به
land	رسیدن
getting	رسیدن
gets	رسیدن
get	رسیدن
to get at	رسیدن به
to fetch up	رسیدن
arriving	رسیدن
arrived	رسیدن
arrive	رسیدن
comes	رسیدن
befalls	در رسیدن
befalling	در رسیدن
peer	رسیدن
peered	رسیدن
peering	رسیدن
take in (money) <idiom>	رسیدن
approaches	رسیدن
approached	رسیدن
approach	رسیدن
attains	رسیدن
attaining	رسیدن
attained	رسیدن
maturate	رسیدن
light or lighted	رسیدن
to come to hand	رسیدن
befallen	در رسیدن
befall	در رسیدن
get at	رسیدن به
to come to a he	رسیدن
overtakes	رسیدن به
overtaken	رسیدن به
overtake	رسیدن به
arrival	رسیدن
to come by	رسیدن
to catch up	رسیدن به
attain	رسیدن
aims	رسیدن
reach	رسیدن به
escalates	رسیدن
escalated	رسیدن
arr	رسیدن
aim	رسیدن
arrives	رسیدن
catch up	رسیدن به
reach	رسیدن
reached	رسیدن به
accru	رسیدن
escalating	رسیدن
reaching	رسیدن
reaching	رسیدن به
aimed	رسیدن
reaches	رسیدن به
reached	رسیدن
expire	به سر رسیدن
escalate	رسیدن
attaint	رسیدن به
reaches	رسیدن
run up	رسیدن
pull up to	به چیزی رسیدن
to attain on's majority	بحدرشد رسیدن
finish	به انتها رسیدن
taper off <idiom>	کم کم به آخر رسیدن
to be approved	به تصویب رسیدن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
at the end of one's rope <idiom>	به آخرخط رسیدن
to be late	دیر رسیدن
to be duly punished for	به کیفر ..... رسیدن
over	به انتها رسیدن
over-	به انتها رسیدن
come to the point <idiom>	به نکتهاصلی رسیدن
pull up with	به چیزی رسیدن
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
down to the wire <idiom>	به آخر خط رسیدن
To reach ones destination.	بمقصد رسیدن
dead end <idiom>	به آخرخط رسیدن
Welcome back.	رسیدن بخیر
to run out	بپایان رسیدن
to a greatness	به بزرگی رسیدن
strike oil	به نفت رسیدن
have it <idiom>	به جواب رسیدن
run out	باخر رسیدن
last straw <idiom>	[به آخر خط رسیدن]
to go round	به همه رسیدن
makes	رسیدن به ساخت
make	رسیدن به ساخت
to wait	خدمت رسیدن
to pay the penalty of	بسزای .... رسیدن
to round into a man	بمردی رسیدن
to strike oil	بنفت رسیدن
to fall due	موعد رسیدن
to draw to an end	بته رسیدن
to come to a end	به پایان رسیدن
to turn out	به پایان رسیدن
reach an agreement	به توافق رسیدن
to come to a point	بنوک رسیدن
to come to an end	بپایان رسیدن
wrap up	به نتیجه رسیدن
to meet the a of	به تصویب رسیدن
consummate	بوصال رسیدن
to draw level	بحریف رسیدن
consummated	بوصال رسیدن
consummates	بوصال رسیدن
consummating	بوصال رسیدن
receive	رسیدن پذیرفتن
vanishing	به صفر رسیدن
vanishes	به صفر رسیدن
vanished	به صفر رسیدن
vanish	به صفر رسیدن
fetch up	به نتیجه رسیدن
forereach	فرا رسیدن
go round	به همه رسیدن
grow up	به سن بلوغ رسیدن
handed down	به تواتر رسیدن
descend	به ارث رسیدن
descends	به ارث رسیدن
receives	رسیدن پذیرفتن
peaks	به قله رسیدن
peter	بپایان رسیدن
peaking	به قله رسیدن
strands	مسیر رسیدن
strand	مسیر رسیدن
peak	به قله رسیدن
come about	بانجام رسیدن
come down by inheritance	به ارث رسیدن
finishes	به انتها رسیدن
deduction	از کل به جزء رسیدن
cube	بقوه سه رسیدن
cubes	بقوه سه رسیدن
to reach a place	بجایی رسیدن
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
to the eye <idiom>	به نظر رسیدن
overgo	رسیدن به گذشتن
meet of approval of	به تصویب ..... رسیدن
mature	به حد کمال رسیدن
on station	رسیدن به هدف
matures	به حد کمال رسیدن
land vi	بزمین رسیدن
outjockey	در رسیدن پوشاندن
achieved	رسیدن نائل شدن به
bloomed	بکمال وزیبایی رسیدن
blooms	بکمال وزیبایی رسیدن
hit the bull's-eye <idiom>	به اصل مطلب رسیدن
amounts	بالغ شدن رسیدن
to turn out	به نتیجه [ویژه ای] رسیدن
amounting	بالغ شدن رسیدن
peaking	به نقطه اوج رسیدن
peaking	رسیدن به بلندترین نقط ه
overhauled	رسیدن به نفر جلو
lay hold of <idiom>	به دارای وثروت رسیدن
bloom	بکمال وزیبایی رسیدن
addle	رسیدن عمل امدن
overhauls	رسیدن به نفر جلو
overhauling	رسیدن به نفر جلو
To get ones wish .	به آرزوی خود رسیدن
peak	به نقطه اوج رسیدن
To attain a high position in life.	درزندگی بجایی رسیدن
achieving	رسیدن نائل شدن به
look like a million dollars <idiom>	پولدار به نظر رسیدن
have	رسیدن به جلب کردن
pull up	جلو افتادن رسیدن
having	رسیدن به جلب کردن
peak	رسیدن به بلندترین نقط ه
peaks	به نقطه اوج رسیدن
cut off one's nose to spite one's face <idiom>	به حدنهایت رسیدن عصبانیت
touches	رسیدن به متاثر کردن
to pull through	به هدف خود رسیدن
to come through	به هدف خود رسیدن
to be over something	به پایان رسیدن چیزی
fix	بحساب کسی رسیدن
fixes	بحساب کسی رسیدن
back on one's feet <idiom>	به بهترین سلامتی رسیدن
To achieve ones object ( aim ) .	به مقصود خود رسیدن
To go to someones rescues . To succour someone .	به فریاد کسی رسیدن
To readdress someones grievances.	بداد کسی رسیدن
To get ones wish.	به آرزوی خود رسیدن
overhaul	رسیدن به نفر جلو
peaks	رسیدن به بلندترین نقط ه
get down to <idiom>	رسیدن به نقطه شروع
face value <idiom>	بنظر با ارزش رسیدن
touch	رسیدن به متاثر کردن
To attain position and wealth.	به مقام وثروت رسیدن
To attain puberty.	بسن بلوغ رسیدن
To be (come) of age.	بسن قانونی رسیدن
cut the mustard <idiom>	به حد استاندارد لازم رسیدن