Dictiornary-Farsi | گزارش بازرسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
survey report	گزارش بازرسی


Other Matches

departure report	گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report	گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report	گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator	گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator	گزارش زایی گزارش گیری
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report	گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport	گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
shelling report	گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
examen	بازرسی
cross examination	بازرسی
inspectorship	بازرسی
controls	بازرسی
controlling	بازرسی
control	بازرسی
controllership	بازرسی
checks	بازرسی شد
checked	بازرسی شد
check	بازرسی شد
inquiry	بازرسی
examining	بازرسی
inspection	بازرسی
visits	بازرسی
visited	بازرسی
visit	بازرسی
examines	بازرسی
examinations	بازرسی
inspects	بازرسی
inquiries	بازرسی
inspecting	بازرسی
inspected	بازرسی
inspect	بازرسی
examine	بازرسی
examined	بازرسی
examination	بازرسی
audits	بازرسی
visitation	بازرسی
visitations	بازرسی
surveys	بازرسی
survey	بازرسی
auditing	بازرسی
perambulation	بازرسی
audit	بازرسی
surveyed	بازرسی
audited	بازرسی
reported	گزارش
report generator	گزارش زا
reports	گزارش
reportage	گزارش
recitetion	گزارش شز
account	گزارش
report	گزارش
searched	بازرسی کردن
inspected	تحقیق بازرسی
searchingly	بازرسی کردن
searchingly	تکاپو بازرسی
to rummage	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
to search after	بازرسی کردن
inspecting	بازرسی کردن
inspecting	تحقیق بازرسی
detection	بازیابی بازرسی
identity check	بازرسی شناسنامه
searched	تکاپو بازرسی
search	بازرسی کردن
searches	تکاپو بازرسی
inspect	بازرسی کردن
search	تکاپو بازرسی
inspect	تحقیق بازرسی
identity control	بازرسی شناسنامه
searches	بازرسی کردن
inspected	بازرسی کردن
inspection	بازرسی و بازبینی
inspects	بازرسی کردن
investigating committee	کمیته بازرسی
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
searcher warrant	اجازه بازرسی
seach	بازرسی کردن
scrutineer	بازرسی فنی
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
to look over	بازرسی کردن
committee of inquiry	کمیته بازرسی
inquiry documents	اسناد بازرسی
for [your/our] inspection	برای بازرسی
look over something <idiom>	بازرسی کردن
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
untested <adj.>	بازرسی نشده
check point	نقطه بازرسی
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of inspection	گواهی بازرسی
cargo checking	بازرسی بار
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
checkup	بازرسی کلی
vidimus	بازرسی حساب
martitime survey	بازرسی دریائی
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
jerque	بازرسی کشتی
unverified <adj.>	بازرسی نشده
inspectional	مربوط به بازرسی
inspection certificate	گواهی بازرسی
inspects	تحقیق بازرسی
examined	بازرسی کردن
controlling	بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن
controls	بازرسی کردن
surveyed	بازرسی کردن
surveys	بازرسی کردن
audit	بازرسی رسیدگی
audited	بازرسی رسیدگی
auditing	بازرسی رسیدگی
audits	بازرسی رسیدگی
check	بازرسی کردن
checks	بازرسی کردن
checked	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
probe	میله بازرسی
examination	بازرسی معاینه
control	بازرسی کردن
examinations	بازرسی معاینه
manholes	اطاقک بازرسی
manhole	اطاقک بازرسی
probes	میله بازرسی
examining	بازرسی کردن
probed	میله بازرسی
survey	بازرسی کردن
detailed report	گزارش مشروح
rpg	مولدبرنامه گزارش
edit line	خط گزارش وضعیت
error report	گزارش خطا
report	گزارش دیدبانی
final report	گزارش نهایی
flash report	گزارش انی
turn in <idiom>	گزارش دادن
hot report	گزارش مهم
reported	گزارش دادن
reported	گزارش دادن به
bruit	گزارش سروصدا
status report	گزارش وضعیت
reports	گزارش دیدبانی
reports	گزارش دادن به
reports	گزارش دادن
reported	گزارش دیدبانی
visualreport	گزارش بصری
command report	گزارش فرماندهی
school report	گزارش اموزشگاه
report	گزارش دادن به
report	گزارش دادن
account	اهمیت گزارش
technical report	گزارش فنی
report writer	گزارش نویسی
quarterly report	گزارش سه ماهه
report program	برنامه گزارش
report file	فایل گزارش
report generation	تولید گزارش
report generator	مولد گزارش
report progarm generator	مولدبرنامه گزارش
report progarm generator	تولیدبرنامه گزارش
to give forth	گزارش دادن
reportable	گزارش دادنی
minute	گزارش وقایع
internal report	گزارش داخلی
expertise	گزارش اهل فن
wrap up	گزارش خلاصه
management report	گزارش مدیریت
viva voting	گزارش شفاهی
situation report	گزارش وضعیت
subemit a report	گزارش دادن
viva report	گزارش شفاهی
submit a report	گزارش دادن
periodic report	گزارش دورهای
report writer	نویسنده گزارش
commentary	گزارش رویداد
returns	گزارش دادن
returns	گزارش رسمی
log	گزارش سفرهواپیما
story	روایت گزارش
return	گزارش دادن
return	گزارش رسمی
actions	گزارش وضع
commentaries	گزارش رویداد
logs	گزارش سفرهواپیما
accident reporting	گزارش حادثه
returned	گزارش رسمی
returned	گزارش دادن
action	گزارش وضع
returning	گزارش دادن
returning	گزارش رسمی
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
journal	گزارش روزانه
press report	گزارش خبری
blue bark	گزارش حرکت
blue bell	گزارش جنایت