Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
blue bell
گزارش بدرفتاری
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
misbehavior
بدرفتاری
misdeeds
بدرفتاری
harsh usage
بدرفتاری
misdeed
بدرفتاری
maltreatment
بدرفتاری
misconduct
بدرفتاری
manhandles
بدرفتاری کردن
maltreated
بدرفتاری کردن
maltreat
بدرفتاری کردن
mistreating
بدرفتاری کردن
mistreats
بدرفتاری کردن
manhandling
بدرفتاری کردن
behave ill
بدرفتاری کردن
ill treat
بدرفتاری کردن
maltreating
بدرفتاری کردن
maltreats
بدرفتاری کردن
mistreated
بدرفتاری کردن
manhandled
بدرفتاری کردن
manhandle
بدرفتاری کردن
misbehaving
بدرفتاری کردن
misbehaves
بدرفتاری کردن
misbehaved
بدرفتاری کردن
misbehave
بدرفتاری کردن
mistreat
بدرفتاری کردن
misbehaviour
بدرفتاری سوء رفتار
abuses
بدرفتاری کردن نسبت به
abused
بدرفتاری کردن نسبت به
abuse
بدرفتاری کردن نسبت به
misbehavior
بدرفتاری سوء رفتار
abusing
بدرفتاری کردن نسبت به
man handle
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reports
گزارش
report
گزارش
account
گزارش
recitetion
گزارش شز
reportage
گزارش
report generator
گزارش زا
reported
گزارش
report program
برنامه گزارش
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report generator
مولد گزارش
annual report
گزارش سالانه
technical report
گزارش فنی
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
commentaries
گزارش رویداد
report writer
گزارش نویسی
report writer
نویسنده گزارش
commentary
گزارش رویداد
situation report
گزارش وضعیت
final report
گزارش نهایی
school report
گزارش اموزشگاه
rpg
مولدبرنامه گزارش
accident reporting
گزارش حادثه
status report
گزارش وضعیت
expertise
گزارش اهل فن
reportable
گزارش دادنی
report generation
تولید گزارش
report file
فایل گزارش
wrap up
گزارش خلاصه
bruit
گزارش سروصدا
viva voting
گزارش شفاهی
edit line
خط گزارش وضعیت
viva report
گزارش شفاهی
to give forth
گزارش دادن
command report
گزارش فرماندهی
visualreport
گزارش بصری
internal report
گزارش داخلی
hot report
گزارش مهم
blue bell
گزارش جنایت
survey report
گزارش بازرسی
quarterly report
گزارش سه ماهه
flash report
گزارش انی
subemit a report
گزارش دادن
submit a report
گزارش دادن
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
periodic report
گزارش دورهای
error report
گزارش خطا
blue bark
گزارش حرکت
management report
گزارش مدیریت
detailed report
گزارش مشروح
reported
گزارش دادن
log
گزارش سفرهواپیما
returns
گزارش رسمی
logs
گزارش سفرهواپیما
returns
گزارش دادن
action
گزارش وضع
actions
گزارش وضع
reported
گزارش دیدبانی
press report
گزارش خبری
reports
گزارش دیدبانی
report
گزارش دادن به
report
گزارش دادن
account
اهمیت گزارش
minute
گزارش وقایع
reports
گزارش دادن
reports
گزارش دادن به
report
گزارش دیدبانی
returning
گزارش رسمی
returning
گزارش دادن
journals
گزارش روزانه
return
گزارش دادن
turn in
<idiom>
گزارش دادن
journal
گزارش روزانه
annual report
گزارش سالیانه
reported
گزارش دادن به
return
گزارش رسمی
returned
گزارش رسمی
story
روایت گزارش
returned
گزارش دادن
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
interim report
گزارش پیشرفت کار
schedule report
گزارش زمانبندی شده
journal book
دفتر گزارش روزانه
misreport
اشتباه گزارش دادن
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
project technical report
گزارش فنی پروژه
snap report
گزارش فوری یا انی
project technical report
گزارش فنی طرح
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
progress report
گزارش پیشرفت کار
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
reportable items
اقلام قابل گزارش
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
docking report
گزارش تعمیر ناو
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
bill
گزارش جریان دعوی
According to the riport .
بقرار این گزارش
log
گزارش سفرنامه کشتی
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
contact report
گزارش اخذ تماس
call-up
دستور ارسال گزارش
call-ups
دستور ارسال گزارش
draft report
گزارش نیمه نهایی
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
flash report
گزارش برق اسا
bills
گزارش جریان دعوی
logs
گزارش سفرنامه کشتی
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
call up
دستور ارسال گزارش
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
report generator
برای تامین گزارش کامل
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com