Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
internal report
گزارش داخلی
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
ساختمان داخلی سازه داخلی
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report
گزارش
reported
گزارش
reportage
گزارش
account
گزارش
report generator
گزارش زا
reports
گزارش
recitetion
گزارش شز
reported
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دادن
annual report
گزارش سالانه
quarterly report
گزارش سه ماهه
turn in
<idiom>
گزارش دادن
report generation
تولید گزارش
report file
فایل گزارش
reported
گزارش دادن به
periodic report
گزارش دورهای
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
to give forth
گزارش دادن
account
اهمیت گزارش
commentary
گزارش رویداد
report
گزارش دادن
management report
گزارش مدیریت
accident reporting
گزارش حادثه
wrap up
گزارش خلاصه
report
گزارش دادن به
report
گزارش دیدبانی
journals
گزارش روزانه
journal
گزارش روزانه
viva voting
گزارش شفاهی
commentaries
گزارش رویداد
report generator
مولد گزارش
reports
گزارش دیدبانی
situation report
گزارش وضعیت
status report
گزارش وضعیت
subemit a report
گزارش دادن
submit a report
گزارش دادن
actions
گزارش وضع
visualreport
گزارش بصری
log
گزارش سفرهواپیما
action
گزارش وضع
logs
گزارش سفرهواپیما
survey report
گزارش بازرسی
reports
گزارش دادن به
annual report
گزارش سالیانه
viva report
گزارش شفاهی
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report program
برنامه گزارش
report writer
گزارش نویسی
reports
گزارش دادن
report writer
نویسنده گزارش
reportable
گزارش دادنی
rpg
مولدبرنامه گزارش
school report
گزارش اموزشگاه
story
روایت گزارش
technical report
گزارش فنی
returned
گزارش دادن
return
گزارش دادن
hot report
گزارش مهم
returning
گزارش دادن
detailed report
گزارش مشروح
flash report
گزارش انی
return
گزارش رسمی
returned
گزارش رسمی
returning
گزارش رسمی
returns
گزارش دادن
returns
گزارش رسمی
press report
گزارش خبری
expertise
گزارش اهل فن
blue bark
گزارش حرکت
blue bell
گزارش جنایت
blue bell
گزارش بدرفتاری
minute
گزارش وقایع
bruit
گزارش سروصدا
error report
گزارش خطا
command report
گزارش فرماندهی
final report
گزارش نهایی
edit line
خط گزارش وضعیت
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
docking report
گزارش تعمیر ناو
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
reportable items
اقلام قابل گزارش
schedule report
گزارش زمانبندی شده
project technical report
گزارش فنی طرح
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
flash report
گزارش برق اسا
project technical report
گزارش فنی پروژه
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
draft report
گزارش نیمه نهایی
snap report
گزارش فوری یا انی
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
contact report
گزارش اخذ تماس
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
call-ups
دستور ارسال گزارش
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
misreport
اشتباه گزارش دادن
call-up
دستور ارسال گزارش
call up
دستور ارسال گزارش
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
According to the riport .
بقرار این گزارش
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
logs
گزارش سفرنامه کشتی
journal book
دفتر گزارش روزانه
log
گزارش سفرنامه کشتی
progress report
گزارش پیشرفت کار
bill
گزارش جریان دعوی
bills
گزارش جریان دعوی
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
interim report
گزارش پیشرفت کار
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
report generator
برای تامین گزارش کامل
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
municipal
داخلی
domestic
داخلی
indoor
داخلی
anie
داخلی
internal door
در داخلی
ben
داخلی
endogenous
داخلی
internal medicine
طب داخلی
esoteric
داخلی
interiors
داخلی
interior
داخلی
innate
داخلی
in-
داخلی
in
داخلی
insides
داخلی
inside
داخلی
territorial
داخلی
inner
داخلی
intramural
داخلی
internal
داخلی
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
internal current
جریان داخلی
internal circuit
مدار داخلی
internal damping
میرایی داخلی
internal conductance
اندوکتیویته ی داخلی
internal defense
دفاع داخلی
internal bus
مسیر داخلی
internal conductance
اندوکتانس داخلی
internal crack
ترک داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com