English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bruit گزارش سروصدا
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
romps سروصدا
fusses سروصدا
fussed سروصدا
noise سروصدا
romp سروصدا
slumbery بی سروصدا
noises سروصدا
vociferant پر سروصدا
romping سروصدا
slumb بی سروصدا
slumberous بی سروصدا
fuss سروصدا
vociferous پر سروصدا
fussing سروصدا
slumbrous بی سروصدا
brabble سروصدا
zippy طر سروصدا
vociferance سروصدا
romped سروصدا
small-town کم سروصدا
stramash سروصدا
insidiously بی سروصدا
blatancy سروصدا
clamoured غوغا سروصدا
rave-ups مهمانی پر سروصدا
swash سروصدا جریان اب
high jinks سروصدا و شادی
clamor غوغا سروصدا
rave-up مهمانی پر سروصدا
clamours غوغا سروصدا
clamouring غوغا سروصدا
messan ادم پر سروصدا
The noise died down. سروصدا ها خوابید
eclat سروصدا زیاد
clamour غوغا سروصدا
doodle فریفتن سروصدا کردن
rave-ups کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
rave-up کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
doodled فریفتن سروصدا کردن
hustle and bustle سروصدا [اصطلاح روزمره]
explosion بیرون ریزی سروصدا
explosions بیرون ریزی سروصدا
razzmatazz سروصدا [اصطلاح روزمره]
hoopla سروصدا [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] سروصدا [اصطلاح روزمره]
funfair سروصدا [اصطلاح روزمره]
shivaree سروصدا [اصطلاح روزمره]
razzamatazz سروصدا [اصطلاح روزمره]
doodles فریفتن سروصدا کردن
doodling فریفتن سروصدا کردن
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
hell سروصدا راه انداختن
To make a racket. سروصدا راه انداختن ( جنجال )
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
What are those strange noises? این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
recitetion گزارش شز
report generator گزارش زا
reported گزارش
account گزارش
reports گزارش
report گزارش
reportage گزارش
school report گزارش اموزشگاه
management report گزارش مدیریت
periodic report گزارش دورهای
internal report گزارش داخلی
report file فایل گزارش
quarterly report گزارش سه ماهه
final report گزارش نهایی
error report گزارش خطا
edit line خط گزارش وضعیت
logs گزارش سفرهواپیما
flash report گزارش انی
detailed report گزارش مشروح
hot report گزارش مهم
press report گزارش خبری
report generator مولد گزارش
turn in <idiom> گزارش دادن
expertise گزارش اهل فن
status report گزارش وضعیت
subemit a report گزارش دادن
submit a report گزارش دادن
technical report گزارش فنی
to give forth گزارش دادن
visualreport گزارش بصری
viva report گزارش شفاهی
viva voting گزارش شفاهی
situation report گزارش وضعیت
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
report program برنامه گزارش
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
reportable گزارش دادنی
rpg مولدبرنامه گزارش
survey report گزارش بازرسی
wrap up گزارش خلاصه
commentary گزارش رویداد
journals گزارش روزانه
action گزارش وضع
returning گزارش دادن
blue bark گزارش حرکت
accident reporting گزارش حادثه
returning گزارش رسمی
annual report گزارش سالیانه
annual report گزارش سالانه
actions گزارش وضع
minute گزارش وقایع
reported گزارش دادن به
an incomprehensive report گزارش کوتاه
returns گزارش رسمی
story روایت گزارش
returns گزارش دادن
journal گزارش روزانه
report گزارش دادن
log گزارش سفرهواپیما
blue bell گزارش بدرفتاری
reported گزارش دادن
reported گزارش دیدبانی
commentaries گزارش رویداد
return گزارش دادن
command report گزارش فرماندهی
report گزارش دیدبانی
reports گزارش دادن
return گزارش رسمی
reports گزارش دادن به
blue bell گزارش جنایت
account اهمیت گزارش
returned گزارش رسمی
returned گزارش دادن
report generation تولید گزارش
report گزارش دادن به
reports گزارش دیدبانی
progress reporting گزارش پیشرفت کار
schedule report گزارش زمانبندی شده
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
bills گزارش جریان دعوی
bill گزارش جریان دعوی
reportable items اقلام قابل گزارش
to give an account of گزارش و توضیح دادن
reportedly طبق گزارش یا شایعه
According to the riport . بقرار این گزارش
log گزارش سفرنامه کشتی
weekly progress report گزارش هفتگی کار
logs گزارش سفرنامه کشتی
docking report گزارش تعمیر ناو
snap report گزارش فوری یا انی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
super visum corporis گزارش معاینه جسد
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress report گزارش پیشرفت کار
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting گزارش گیری مخصوص
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
misreport اشتباه گزارش دادن
flash report گزارش برق اسا
project technical report گزارش فنی پروژه
interim report گزارش پیشرفت کار
journal book دفتر گزارش روزانه
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
project technical report گزارش فنی طرح
annual financial statement گزارش مالی سالانه
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
call-ups دستور ارسال گزارش
contact report گزارش اخذ تماس
call-up دستور ارسال گزارش
draft report گزارش نیمه نهایی
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
call up دستور ارسال گزارش
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
return گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
report generator برای تامین گزارش کامل
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com