Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
an incomprehensive report |
گزارش کوتاه |
|
|
Other Matches |
|
departure report |
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت |
spot report |
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی |
action report |
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن |
report generator |
گزارش ساز ایجادکننده گزارش |
report generator |
گزارش زایی گزارش گیری |
amplifying report |
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن |
visualreport |
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز |
mortar report |
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز |
blasts |
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه |
short lunge |
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ |
blast |
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه |
pantywaist |
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه |
shorthorn |
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس |
shelling report |
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن |
cargo outturn report |
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو |
short quard |
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه |
reports |
گزارش |
report |
گزارش |
reported |
گزارش |
account |
گزارش |
reportage |
گزارش |
recitetion |
گزارش شز |
report generator |
گزارش زا |
wrap up |
گزارش خلاصه |
blue bell |
گزارش جنایت |
account |
اهمیت گزارش |
blue bell |
گزارش بدرفتاری |
minute |
گزارش وقایع |
visualreport |
گزارش بصری |
blue bark |
گزارش حرکت |
periodic report |
گزارش دورهای |
viva report |
گزارش شفاهی |
viva voting |
گزارش شفاهی |
report generation |
تولید گزارش |
report file |
فایل گزارش |
expertise |
گزارش اهل فن |
bruit |
گزارش سروصدا |
story |
روایت گزارش |
quarterly report |
گزارش سه ماهه |
turn in <idiom> |
گزارش دادن |
commentary |
گزارش رویداد |
command report |
گزارش فرماندهی |
report generator |
مولد گزارش |
report |
گزارش دادن |
actions |
گزارش وضع |
report writer |
نویسنده گزارش |
reportable |
گزارش دادنی |
to give forth |
گزارش دادن |
accident reporting |
گزارش حادثه |
technical report |
گزارش فنی |
survey report |
گزارش بازرسی |
submit a report |
گزارش دادن |
rpg |
مولدبرنامه گزارش |
subemit a report |
گزارش دادن |
school report |
گزارش اموزشگاه |
status report |
گزارش وضعیت |
commentaries |
گزارش رویداد |
situation report |
گزارش وضعیت |
journals |
گزارش روزانه |
action |
گزارش وضع |
report writer |
گزارش نویسی |
annual report |
گزارش سالانه |
report |
گزارش دادن به |
report |
گزارش دیدبانی |
reported |
گزارش دادن |
reported |
گزارش دادن به |
reported |
گزارش دیدبانی |
reports |
گزارش دادن |
reports |
گزارش دادن به |
reports |
گزارش دیدبانی |
report progarm generator |
مولدبرنامه گزارش |
report progarm generator |
تولیدبرنامه گزارش |
log |
گزارش سفرهواپیما |
logs |
گزارش سفرهواپیما |
report program |
برنامه گزارش |
annual report |
گزارش سالیانه |
journal |
گزارش روزانه |
press report |
گزارش خبری |
edit line |
خط گزارش وضعیت |
error report |
گزارش خطا |
hot report |
گزارش مهم |
management report |
گزارش مدیریت |
final report |
گزارش نهایی |
flash report |
گزارش انی |
returns |
گزارش دادن |
returned |
گزارش دادن |
returning |
گزارش دادن |
returning |
گزارش رسمی |
return |
گزارش دادن |
detailed report |
گزارش مشروح |
returned |
گزارش رسمی |
returns |
گزارش رسمی |
return |
گزارش رسمی |
internal report |
گزارش داخلی |
interim report |
گزارش پیشرفت کار |
logs |
گزارش سفرنامه کشتی |
log |
گزارش سفرنامه کشتی |
docking report |
گزارش تعمیر ناو |
schedule report |
گزارش زمانبندی شده |
misreport |
اشتباه گزارش دادن |
call-up |
دستور ارسال گزارش |
call up |
دستور ارسال گزارش |
weekly progress report |
گزارش هفتگی کار |
progress report |
گزارش پیشرفت کار |
journal book |
دفتر گزارش روزانه |
annual financial statement |
گزارش مالی سالانه |
reportedly |
طبق گزارش یا شایعه |
snap report |
گزارش فوری یا انی |
project technical report |
گزارش فنی پروژه |
to give an account of |
گزارش و توضیح دادن |
project technical report |
گزارش فنی طرح |
progress reporting |
گزارش پیشرفت کار |
According to the riport . |
بقرار این گزارش |
hearings |
رسیدگی بمحاکمه گزارش |
hearing |
رسیدگی بمحاکمه گزارش |
report of survey |
گزارش تحقیقات یا بررسیها |
contact report |
گزارش اخذ تماس |
reportable items |
اقلام قابل گزارش |
evaluation report |
گزارش ارزیابی وضعیت |
exception reporting |
گزارش گیری مخصوص |
periodic intelligence report |
گزارش نوبهای اطلاعاتی |
aircraft accident report |
گزارش سانحه هوایی |
super visum corporis |
گزارش معاینه جسد |
logbook |
گزارش روزانه سفرکشتی |
bills |
گزارش جریان دعوی |
draft report |
گزارش نیمه نهایی |
bill |
گزارش جریان دعوی |
call-ups |
دستور ارسال گزارش |
to report [to a body] |
گزارش دادن [به اداره ای] |
flash report |
گزارش برق اسا |
return |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
this report is incredible |
این گزارش را نمیتوان باورکرد |
neither report was correct |
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود |
request mast |
گزارش از طریق سلسله مراتب |
system log |
گزارش روزانه عملیات سیستم |
fitness report |
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی |
he gave an a of the battle |
گزارش ان جنگ راشرح داد |
report generator |
برای تامین گزارش کامل |
docking report |
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه |
air control and reporting center (c.r.c. |
مرکز کنترل و گزارش هوایی |
journal |
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال |
journals |
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال |
city article |
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه |
contact report |
گزارش تماس با هواپیمای دشمن |
critic report |
گزارش نتیجه جلسه انتقاد |
returns |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
daily progress report |
گزارش روزانه پیشرفت کار |
returned |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
returning |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
hurdle step |
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک |
[results were] satisfactory |
رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل] |
nudets |
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی |
chart |
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی |
charted |
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی |
charting |
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی |
charts |
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی |
rpg |
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش |
inkling |
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش |
i saw the report in the rough |
من پیش نویس این گزارش رادیدم |
White Papers |
گزارش هیئت دولت نامه سفید |
White Paper |
گزارش هیئت دولت نامه سفید |
The details of the report were verified by the police. |
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد |
collision detection |
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد |
air raid reporting control ship |
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی |
aerographer |
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد |
negatives |
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس |
negative |
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس |
pagination |
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات |
print chart |
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود |
cirvis |
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند |
linter |
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است |
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. |
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود. |
feasibility |
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود |
logs |
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت |
log |
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت |
processor |
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و... |
whats' up |
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است |
write |
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی |
writes |
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی |
observers |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
sentinel |
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد |
flags |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
flag |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
sentinels |
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد |
observer |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. |
هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود. |
forward tell |
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر |
cargo outturn message |
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی |
concise <adj.> |
کوتاه |
fleeting <adj.> |
کوتاه |
stocky |
کوتاه |
synoptic |
کوتاه |
stockier |
کوتاه |
puny |
قد کوتاه |
miniatures |
کوتاه |
miniature |
کوتاه |
pigmies |
کوتاه |
scut |
دم کوتاه |
pygmies |
کوتاه |
pigmies |
قد کوتاه |