English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
standing patrol گشتی ثابت
Other Matches
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
patrolmen گشتی
patrolling گشتی
patrolled گشتی
patrol گشتی
confusion گم گشتی
out guard گشتی
patrols گشتی
feedback گشتی
patrolman گشتی
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
inshorepatrol گشتی مرزساحلی
beach patrol گشتی ساحلی
end around دور گشتی
roundsman افسرپلیس گشتی
vessel ناو گشتی
vessels ناو گشتی
patrolman پلیس گشتی
runners گردنده گشتی
runner گردنده گشتی
patrolmen پلیس گشتی
patrol boat ناوچه گشتی
service craft قایق گشتی
moving screen گشتی ممانعتی
inshorepatrol گشتی ساحلی
contact patrol گشتی تماس
contact patrol گشتی اخذتماس
flatfoot پلیس گشتی
fighting patrol گشتی رزمی
fanal چراغ گشتی
combat patrol گشتی رزمی
patrol cars اتومبیل گشتی
combat air patrol گشتی هوایی
coastal patrol گشتی ساحلی
patrol car اتومبیل گشتی
patrol boats ناوچه گشتی
patrol قسمت گشتی
patrols قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
air guard گشتی هوایی
out guard گشتی صحرایی
patrolled قسمت گشتی
reconnaissance patrol گشتی شناسایی
barrier patrol گشتی مامور موانع
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
screwdriver پیچ گشتی [ابزار]
barrier patrol ناو گشتی سد کننده
fire patrol گشتی اتش نشان
turnscrew پیچ گشتی [ابزار]
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
end around carry رقم نقلی دور گشتی
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
end around borrow رقم قرضی دور گشتی
barrier combat air patrol گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
zipper گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
locap گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
zippers گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
standing ثابت دستورالعمل ثابت
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
picket ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
resolute ثابت
fixed ثابت
leger or ledger ثابت
changeless ثابت
settled ثابت
constants ثابت
fixing ثابت
constant ثابت
fixes ثابت
incommutable ثابت
inalterable ثابت
sustain ثابت
sustained ثابت
sustains ثابت
thetic ثابت
thetical ثابت
disputeless ثابت
immovable ثابت
fix ثابت
loyal ثابت
specifics ثابت
specific ثابت
hard and fast ثابت
permanent ثابت
stables ثابت
stable ثابت
firmest ثابت
rugged ثابت
patting ثابت
patted ثابت
undeviating <adj.> ثابت
unswerving <adj.> ثابت
indelible ثابت
unshaken ثابت
equable ثابت
stationary ثابت
truest ثابت
truer ثابت
true ثابت
firm ثابت
firmer ثابت
firms ثابت
pegged ثابت
fixed bridge پل ثابت
static ثابت
pats ثابت
pat ثابت
invariable ثابت
steadying ثابت
steady ثابت
steadiest ثابت
standstill ثابت
fiducial ثابت
steadies ثابت
solid ثابت
solids ثابت
steadier ثابت تر
established ثابت
steadied ثابت
capital asset سرمایه ثابت
numeric constant ثابت عددی
fixed costs هزینههای ثابت
abhide ثابت بودن
steadfast ثابت قدم
invariably بطور ثابت
fixes ثابت کردن
on costs هزنههای ثابت
propagation constant ثابت انتشار
fixed price قیمت ثابت
newton constant ثابت نیوتون
fixed casement قاب ثابت
planck's constant ثابت پلانک
boltzmann constant ثابت بولتزمن
premanent way خط ثابت خط دائمی
permanent shuttering قالب ثابت
proportionality constant ثابت تناسب
fixed inputs نهادههای ثابت
boltzmann constant ثابت بولتزمان
multiplying constant مضرب ثابت
fixed davit جرثقیل ثابت
permittivity ثابت دی الکتریک
fixed inputs منابع ثابت
an inflexible resolution عزم ثابت
standpoint نقطه ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed point نقطه ثابت
attenuation factor ثابت تضعیف
fixed point با ممیز ثابت
fixed field میدان ثابت
fixed format قابل ثابت
fixed point ممیز ثابت
fixed disk دیسک ثابت
permanent way مسیر ثابت
standpoints نقطه ثابت
fixed light چراغ ثابت
fixed income درامد ثابت
fixative ثابت کننده
fixatives ثابت کننده
formation constant ثابت تشکیل
fixed pivot لولای ثابت
fixed head با نوک ثابت
attenuation constant ثابت تضعیف
capital goods دارایی ثابت
idee fixe فکر ثابت
figurative constant ثابت تلویحی
gas constant ثابت گاز
gas constant ثابت گازها
frozen wages مزدهای ثابت
frequency constant ثابت فرکانس
costant load بار ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com