English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
Other Matches
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
clew گلوله کردن
bullet-proof ضد گلوله کردن
ball گلوله کردن
to round up گلوله کردن
spot مشاهده کردن گلوله ها
spots مشاهده کردن گلوله ها
shoot پرتاب کردن گلوله
lack vt با گلوله سوراخ کردن
slugged گلوله باران کردن
slug گلوله باران کردن
slugs گلوله باران کردن
shell off گلوله باران کردن
shoots پرتاب کردن گلوله
cannonade گلوله باران کردن
discharge خالی کردن گلوله
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
manufacture درست کردن
indite درست کردن
fabricating درست کردن
to set درست کردن
fabricates درست کردن
redd درست کردن
adapt درست کردن
fettle درست کردن
make up درست کردن
manufactures درست کردن
manufactured درست کردن
build درست کردن
buildings درست کردن
builds درست کردن
to riven laths یا درست کردن
set right درست کردن
fabricated درست کردن
fabricate درست کردن
to set to rights درست کردن
weave درست کردن
weaves درست کردن
cleanest درست کردن
gulleys درست کردن
gully درست کردن
gullies درست کردن
shapes درست کردن
shape درست کردن
fashions درست کردن
fashioning درست کردن
fashioned درست کردن
fashion درست کردن
to sct aright درست کردن
trims درست کردن
trimmest درست کردن
trim درست کردن
to put in to shape درست کردن
concoct درست کردن
fix up درست کردن
set in order درست کردن
corrects درست کردن
to get up درست کردن
make درست کردن
to cleanvp درست کردن
to put to rights درست کردن
concocted درست کردن
correcting درست کردن
makes درست کردن
concocting درست کردن
to erect into درست کردن از
to fix up درست کردن
cleans درست کردن
clean درست کردن
correct درست کردن
to set in order درست کردن
cleaned درست کردن
concocts درست کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
to adapt [to] جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
pond حوض درست کردن
to word up کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
manipulate با استادی درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
manipulate با دست درست کردن
dress درست کردن لباس
reconditions دوباره درست کردن
corn popping درست کردن چس فیل
manipulated با استادی درست کردن
ponds حوض درست کردن
to toss up زود درست کردن
teams دسته درست کردن
team دسته درست کردن
vint درست کردن یا ریختن
recondition دوباره درست کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
stage craft فن درست کردن نمایش
To put things straight(right). کارها را درست کردن
hedge خاربست درست کردن
image erection درست کردن تصویر
hedged خاربست درست کردن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
roughcast اجمالا درست کردن
die sink خزینه درست کردن
exacts تحمیل کردن بر درست
manipulates با استادی درست کردن
manipulates با دست درست کردن
re form دوباره درست کردن
exact تحمیل کردن بر درست
dresses درست کردن لباس
exacted تحمیل کردن بر درست
to mill flour ارد درست کردن
frame پاپوش درست کردن
strike off بی زحمت درست کردن
hedges خاربست درست کردن
manipulated با دست درست کردن
scramble املت درست کردن
scrambled املت درست کردن
scrambles املت درست کردن
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
dowel میخچه درست کردن
scrambling املت درست کردن
to make something چیزی را درست کردن
blow down بافوت درست کردن
railroad پاپوش درست کردن
railroads پاپوش درست کردن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
repair درست کردن جبران کردن تعمیر
make درست کردن ساختن اماده کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
repaired درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off با شتاب درست کردن زودرسم کردن
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organize تشکیلات دادن درست کردن
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organising تشکیلات دادن درست کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com