Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (33 milliseconds)
English
Persian
mud
گل الود کردن
puddle
گل الود کردن
puddles
گل الود کردن
bemire
گل الود کردن
nemire
گل الود کردن
Search result with all words
blur
منظره مه الود لک کردن
blurred
منظره مه الود لک کردن
blurring
منظره مه الود لک کردن
blurs
منظره مه الود لک کردن
lair
گل الود کردن استراحت کردن
lairs
گل الود کردن استراحت کردن
drowse
خواب الود کردن
drowsed
خواب الود کردن
drowses
خواب الود کردن
drowsing
خواب الود کردن
drowze
چرت زدن خواب الود کردن
maunder
بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
Other Matches
foamier
کف الود
foamiest
کف الود
foamy
کف الود
plashy
گل الود
scummy
کف الود
caliginous
مه الود
brumous
مه الود
spunous
کف الود
spumy
کف الود
foggy
مه الود
foggiest
مه الود
turbid
مه الود
spluttery
تف الود
foggier
مه الود
turbid
گل الود
lathery
کف الود
muddies
گل الود
fogbound
مه الود
muddier
گل الود
mire
گل الود
muddied
گل الود
sudsy
کف الود
shod
گل الود
bedraggled
گل الود
thicker
گل الود
thick
گل الود
dropsical
پف الود
muddiest
گل الود
muddying
گل الود
thickest
گل الود
feculent
گل الود
muddy
گل الود
slumbrous
خواب الود
doziest
خواب الود
fogs
مه الود بودن
dozy
خواب الود
smeared with dirt
خاک الود
drowsier
خواب الود
somnifacient
خواب الود
dozier
خواب الود
venomous
زهر الود
passionate
هوس الود
slumb
خواب الود
somnolent
خواب الود
drowsiest
خواب الود
slumberous
خواب الود
sponge cakes
کیک پف الود
drowsy
خواب الود
slumbery
خواب الود
fog
مه الود بودن
wrathful
قهر الود
fiercest
خشم الود
fierce
خشم الود
muddying
خیس و گل الود
muddy
خیس و گل الود
ensanguined
خون الود
sleepiest
خواب الود
muddiest
خیس و گل الود
sleepy
خواب الود
muddies
خیس و گل الود
fogginess
مه الود بودن
tinged with cnvy
رشک الود
muddier
خیس و گل الود
muddied
خیس و گل الود
based on private motives
غرض الود
fiercer
خشم الود
soporific
خواب الود
sponge cake
کیک پف الود
vapory
بخار الود
like mad
خشم الود
loblolly
چاله گل الود
muddilly
بطور گل الود
muddily
بطور گل الود
sleepier
خواب الود
foggily
بطورمه الود یامبهم
drowze
خواب الود بودن
drowzy head
ادم خواب الود
dustily
بطور خاک الود
sleepily
بطور خواب الود
sleepyhead
ادم خواب الود
cloud forest
جنگل بلند مه الود
balderdash
یاوه نوشابه کف الود
heavier
غلیظ خواب الود
heavies
غلیظ خواب الود
heaviest
غلیظ خواب الود
heavy
غلیظ خواب الود
bloody
خون الود قرمز
bloodiest
خون الود قرمز
bloodier
خون الود قرمز
sleepyheads
ادم خواب الود
pussy
ریم الود گربه
steamier
دارای بخار مه الود
poppied
خواب الود یا ارام
haematidrosis
عرق خون الود
interesde motive
انگیزه غرض الود
steamy
دارای بخار مه الود
pussies
ریم الود گربه
steamiest
دارای بخار مه الود
i feel sleepy
خواب الود هستم
partial
غرض الود جزیی
poison pen
نوشته غرض الود
interested
مجذوب غرض الود
sludge
جای کثیف ولجن الود
swash
زمین لیز وگل الود
oozy
لجن الود تراوش کننده
blear eyed
دارای چشم تار یااشک الود
cupboard love
عشق بخود بسته یاغرض الود
bleary
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
squelching
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelch
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelched
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelches
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
doughface
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
dreamier
خواب مانند خواب الود
dreamy
خواب مانند خواب الود
dreamiest
خواب مانند خواب الود
somnific
خواب اور خواب الود
drabble
گل الود شدن گلی شدن
bloodstained
خون الود خون ریخته
bloodstain
خون الود خون ریخته
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com