Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English
Persian
cold cuts
گوشت پخته سرد
Search result with all words
broth
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
hash
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
stroganoff
گوشت پخته نازک با خردل
baked beans
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
luncheon meat
گوشت پخته و آماده
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
well done
[fully cooked]
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
Other Matches
salami
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
coction
پخته
ripest
پخته
riper
پخته
ripe
پخته
underdone
کم پخته
terracotta
گل پخته
sunbaked
افتاب پخته
samel
نیم پخته
soden
نیم پخته
slack baked
نیم پخته
spatchcock
بشتاب پخته
sodden
نیم پخته
fired brick
اجر پخته
well done
خوب پخته
boiled
پخته شده
half-baked
نیم پخته
half baked
نیم پخته
burnt brick
خشت پخته
biffin
سیب پخته
dough baked
نیم پخته
arch brick
اجر زیاد پخته
it was cooked to rags
انقدر پخته شدکه له شد
rare
لطیف نیم پخته
liverwurst
سوسیس جگر پخته
it is half cooked
نیم پخته است
hard baked
سفت پخته شده
sunny side up
فقط یک طرفش پخته
underbaked
نیم پخته ناپخته
boild egg
تخم مرغ پخته
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
برایت آش پخته است .
well-done steak
استیک کاملا پخته
convenience foods
خوراک پیش پخته
convenience food
خوراک پیش پخته
underdo
نیم پخته کردن
rarer
لطیف نیم پخته
warmed over
دوباره پخته شده
rarest
لطیف نیم پخته
boild egg hard
تخم مرغ پخته سفت
first class brick
اجر خوب پخته شده
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
overdone
خیلی پخته و سرخ شده
body brick
اجر خوب پخته شده
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
boild egg soft
تخم مرغ پخته عسلی
I want my steak well done.
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
warmed over
زیادتر ازمعمول پخته شده
pale brick
اجری که خوب پخته نشده است
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
Cooked vegetables digest easily.
سبزی پخته زود هضم است.
gigot
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
succotash
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
dumpling
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
dumplings
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
The project is not fully developed yet.
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
waffling
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
parfait
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
meats
گوشت
basting
گوشت
brawn
گوشت
pulpless
بی گوشت
proud flesh
گوشت نو
preserved meat
گوشت
granulation tissue
گوشت نو
viand
گوشت
meat
گوشت
flesh-and-blood
گوشت
flesh
گوشت
flesh and blood
گوشت
fuzz ball
گوشت زیادی
pot roast
گوشت اب پزشده
pork
گوشت خوک
flash hook
قلاب گوشت
flesh hook
قلاب گوشت کش
flesher
گوشت فروش
fleshmonger
گوشت فروش
sirloins
گوشت راسته
gambrel
قلاب گوشت
french chop
گوشت دنده
spareribs
گوشت دنده
fruit pulp
گوشت میوه
diastasc
اب خوش گوشت
pot roasts
گوشت اب پزشده
consomme
اب گوشت تنگاب
pemmican
گوشت خشکانده
beef tea
جوهریاشیره گوشت
blowfly
مگس گوشت
meat fly
مگس گوشت
brisket
گوشت سینه
gravy
شیره گوشت
butchery business
گوشت فروشی
carneous
گوشت مانند
carnification
گوشت سازی
carnosity
گوشت زیاد
caruncle
گوشت پاره
collop
برش گوشت
green meat
گوشت کهنه
sirloin
گوشت راسته
shoulder
گوشت سردست
venison
گوشت گوزن
leg
گوشت ران
chop
گوشت دنده
chop
گوشت کتلت
pulpous
گوشت دار
red meat
گوشت گاووگوسفند
mutton
گوشت گوسفند
sarcophagous
گوشت خوار
flab
گوشت شل و آویزان
surloin
گوشت مازه
chopping board
تختهسبزیو گوشت
the pulp of an apple
گوشت سیب
white meat
گوشت سفید
top round
گوشت کبابی
flab
گوشت اضافی
pemican
گوشت خشکانده
haslet
گوشت کبابی
goose
گوشت غاز
incarnant
گوشت نو اور
killcalf
گوشت فروش
lappet
گوشت اویخته
leal meat
گوشت لخم
lenten
بی گوشت لاغر
mangler
گوشت خرد کن
masher
گوشت کوب
meatman
گوشت فروش
murrain
گوشت مرده
luncheon meat
گوشت ساندویچی
horseflesh
گوشت اسب
lambs
گوشت بره
mince
گوشت قیمه
shins
گوشت قلم پا
grill
گوشت کباب کن
meatier
گوشت دار
emaciated
گوشت رفته
lamb
گوشت بره
meatiest
گوشت دار
beefy
گوشت الو
beefed up
گوشت گاو
beef
گوشت گاو
stringers
چنگک گوشت
stringer
چنگک گوشت
meaty
گوشت دار
outgrowth
گوشت زیادی
pancreas
خوش گوشت
shin
گوشت قلم پا
veal
گوشت گوساله
dripping
چکیده گوشت
minces
گوشت قیمه
grills
گوشت کباب کن
grilling
گوشت کباب کن
pancreases
خوش گوشت
ham
گوشت ران
rib
گوشت دنده
carrion
گوشت گندیده
grating
گوشت ریز ساینده
meat tea
چایی یا عصرانه با گوشت
parve
بدون گوشت وشیر
gratings
گوشت ریز ساینده
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
omophagic
گوشت خام خور
omophagia
گوشت خام خوری
masticator
چرخ گوشت خردکنی
frying
گوشت سرخ کرده
bullied
گردن کلفت گوشت
bullies
گردن کلفت گوشت
bully
گردن کلفت گوشت
growth
گوشت زیادی تومور
Her flesh is flabby.
گوشت بدنش شل است
spare ribs
گوشت دنده با استخوان
tenderloin
گوشت پشت مازو
lobs
گوشت یا پوست اویخته
fry
گوشت سرخ کرده
to carven meat
گوشت رادرسرسفره خردکردن
fries
گوشت سرخ کرده
Scotch egg
تخم مرغ آب پز و گوشت
luncheon meat
گوشت پیش آماد
mince pies
کلوچه گوشت دار
westphalian ham
گوشت دودزده خوک
growths
گوشت زیادی تومور
Frozen meat ( food ) .
گوشت ( غذای ) یخ زده
Firm muscles ( flesh ) .
عضلات (گوشت ) محکم
haunches
گوشت ران وگرده
haunch
گوشت ران وگرده
pork butcher
گوشت خوک فروش
mincemeat
گوشت قیمه شده
putrid flesh
گوشت گندیده یا بو گرفته
roast beef
گوشت گاوکباب شده
lob
گوشت یا پوست اویخته
bullying
گردن کلفت گوشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com