English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
critically endangered species گونه در معرض خطر
Other Matches
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
susceptible در معرض
exposed to در معرض
stigmatist در معرض تهمت
stigmatic در معرض تهمت
exposed در معرض نهادن
liable to danger در معرض خطر
subjected to danger در معرض خطر
on risk در معرض خطر
touch and go در معرض خطر
on sight در معرض دید
on view در معرض نمایش
open to attack در معرض حمله
exposure در معرض نهادن
display در معرض نمایش
weathers در معرض هواگذاشتن
weathered در معرض هواگذاشتن
weather در معرض هواگذاشتن
displays در معرض نمایش
displaying در معرض نمایش
displayed در معرض نمایش
exposures در معرض نهادن
subjecting در معرض قرار دادن
lee shore ساحل در معرض باد
endangers در معرض خطر گذاشتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
subjected در معرض قرار دادن
endangering در معرض خطر گذاشتن
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
vulnerable درمعرض اسیب در معرض
vulnerability در معرض تلفات بودن
susceptibility در معرض خطر بودن
endangered در معرض خطر گذاشتن
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
insectile در معرض هجوم حشرات
subject در معرض قرار دادن
subjects در معرض قرار دادن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
put up for sale به معرض فروش گذاشتن
endanger در معرض خطر گذاشتن
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
thermal exposure در معرض حرارت قرار گرفتن
criminate در معرض اتهام قرار دادن
to weather something چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
he is liable to become sick در معرض ناخوش شدن است
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
actuble قابل به معرض نمایش گذاردن
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to be vulnerable [exposed] to criticism خود را در معرض انتقاد گذاشتن
exposed در معرض دید جناح باز
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
on sale در معرض فروش گذاشته شده
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
subject تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
subjecting تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
unwarned exposed یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
overexpose بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
haffet گونه
variant گونه
species گونه
haffit گونه
navigating گونه
navigates گونه
cheek گونه
sorts گونه
sorted گونه
sort گونه
of all sorts از هر گونه ای
breeds گونه
natures گونه
cheeks گونه
kind گونه
kindest گونه
navigated گونه
breed گونه
nature گونه
navigate گونه
the five predicables گونه
variations گونه ها
variation گونه ها
kinds گونه
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
buccal وابسته به گونه
blowzy سرخ گونه
blowzed سرخ گونه
blowsy سرخ گونه
at all hazard با هر گونه مخاطره
climax species گونه اوج
germplasm bank بانک گونه ها
gnathitis اماس گونه
rooting reflex بازتاب گونه
schizotypal اسکیزوفرنی گونه
zygomatic استخوان گونه
zoomorphic <adj.> جانور گونه
hysteroid هیستری گونه
hypnoidal خواب گونه
hypnoid خواب گونه
malar bone استخوان گونه
spectral class گونه طیقی
prototype پیش گونه
cheekbone استخوان گونه
suchlike از این گونه
thus بدین گونه
octagon هشت گونه
release گونه یک محصول
octagons هشت گونه
diversity گونه گونی
diversities گونه گونی
ilk جور گونه
zygomatic bone استخوان گونه
spasmodic اسپاسم گونه
ckeek bone استخوان گونه
cheekbones استخوان گونه
spasmodically اسپاسم گونه
types گونه الگو
typed گونه الگو
model گونه یک محصول
subspecies زیر گونه
modeled گونه یک محصول
modelled گونه یک محصول
models گونه یک محصول
releases گونه یک محصول
allomorph واژک گونه
allomorph واج گونه
prototypes پیش گونه
released گونه یک محصول
type گونه الگو
build گونه خاص یک برنامه
accurate بدون هر گونه خطا
diversification گونه گون شدن
such like از این گونه ومانندان
wrap around type گونه نوشتار محیطی
release شماره گونه یک محصول
builds گونه خاص یک برنامه
releases شماره گونه یک محصول
buildings گونه خاص یک برنامه
diversification گونه گون سازی
accidental sepcies گونه های اتفاقی
anecdotal evidence شواهد داستان گونه
released شماره گونه یک محصول
blowzy سرخ گونه شلخته
zephyrus دار گونه باد صبا
son file آخرین گونه کاری یک فایل
accidental sepcies گونه های پیش آمدی
exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
blank خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
whiskery موی اطراف گونه وچانه
whisker موی اطراف گونه وچانه
blankest خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
rare varieties of fishes گونه های نادر ماهی
father file پشتیبان گونه قدیمی فایل
invasive species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
accurately به درستی و بدون هر گونه خطا
neophyte گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alphas اولین گونه یک محصول کامپیوتری
alpha اولین گونه یک محصول کامپیوتری
at the drop of a hat <idiom> بدون هیچ گونه معطلی
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
ansi گونه استاندارد زبان برنامه نویس C
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
description جور [گونه] [قسم] [جنس] [گروه ]
species گونه [نوع] [گیاه شناسی] [جانورشناسی]
I strongly protest against such allegations! من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
whaterer هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
cheekpiece تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
tally ho در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
xmodem گونه پیشرفته XMODEM که حاوی بررسی خطا است
This sort of propaganda is for home consumption این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
clone کامپیوتر یا مداری که مشابه گونه اصلی آن کار میکند
cloned کامپیوتر یا مداری که مشابه گونه اصلی آن کار میکند
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
clones کامپیوتر یا مداری که مشابه گونه اصلی آن کار میکند
cloning کامپیوتر یا مداری که مشابه گونه اصلی آن کار میکند
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com