Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
mountaineer
یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineers
یکان کوهستانی کوهنورد
Other Matches
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
scaler
کوهنورد
mountaineers
کوهنورد
climber
کوهنورد
mountaineer
کوهنورد
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
harnessing
طرزبستن طناب به بدن کوهنورد
harnessed
طرزبستن طناب به بدن کوهنورد
harness
طرزبستن طناب به بدن کوهنورد
waist line
طناب دور کمر کوهنورد
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
highland
کوهستانی
mountainous
کوهستانی
hilariously
کوهستانی
mountaineers
کوهستانی
montane
کوهستانی
mountaineer
کوهستانی
orestes
کوهستانی
mountain
کوهستانی
rangey
کوهستانی
rangy
کوهستانی
mountains
کوهستانی
bench
سکوی کوهستانی
glen
دره کوهستانی
upland
زمین کوهستانی
glens
دره کوهستانی
high land
زمین کوهستانی
uplands
زمین کوهستانی
benches
سکوی کوهستانی
shelf
سکوی کوهستانی
tarn
دریاچه کوهستانی
transmontane
ماوراء کوهستانی
transmountain
ماوراء کوهستانی
upper terminal
ایستگاه کوهستانی
oread
حوری کوهستانی
mountain troops
یکانهای کوهستانی
mountain climate
اقلیم کوهستانی
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
greenwood
درخت راج کوهستانی
ghillie
نوکریکی از روسای کوهستانی
clachan
دهکده کوچک کوهستانی
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
gilly
نوکر یکی ازروسای کوهستانی
gillie
نوکر یکی ازروسای کوهستانی
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
gael
مردم کوهستانی اسکاتلند سلتهای اسکاتلندی
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
yodelled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
formation
یکان
unit
یکان
singly
یکان یکان
units
یکان
trains
بنه یکان
trains
عقبه یکان
paratroop
یکان چترباز
organization chart
نمودارسازمان یکان
boundaries
حدود یکان
cavalry unit
یکان سوارزرهی
mobility
تحرک یکان
naval activity
یکان دریایی
beach organization
یکان ساحلی
retraining command
یکان بازاموزی
train
عقبه یکان
single unit
یکان مستقل
single unit
یکان منفرد
shock troops
یکان ضربت
administrative command
یکان اداری
advance gruard
یکان جلودار
trained
بنه یکان
service unit
یکان خدمات
service force
یکان خدمات
air command
یکان هوایی
trained
عقبه یکان
base unit
یکان پایگاهی
base unit
یکان مبنا
troop basis
مبنای یکان
muster book
دفتروقایع یکان
boundary
حدود یکان
designator code
کد تشخیص یکان
installation type
نوع یکان
detached unit
یکان مامورشده
identification code
کدشناسایی یکان
first seargeant
سرگروهبان یکان
divisional unit
یکان لشگری
frontalier
یکان مرزی
force basis
مبنای یکان
exempted station
یکان مخصوص
organic
یکان سازمانی
intercommand
بین یکان
composite unit
یکان مختلط
joint command
یکان مشترک
combat , echelon
یکان رزمی
motor unit
یکان موتوری
combatcommand
یکان رزمی
combined arms
یکان مرکب
combined command
یکان مرکب
march unit
یکان راهپیمایی
major command
یکان عمده
logistical command
یکان لجستیکی
command net
شبکه یکان
command strength
استعداد یکان
fire unit
یکان اتش
strangle
دورافتادن از یکان
sergeants
سرگروهبان یکان
pertinent
یکان لاحق
motorized
یکان موتوری
separated
یکان مستقل
separate
یکان مستقل
unit structure
سازمان یکان
organisations
یکان قسمت
mechanized
یکان مکانیزه
sergeant
سرگروهبان یکان
straggler
گم شده از یکان
separates
یکان مستقل
distinguished unit
یکان ممتاز
unit training
اموزش یکان
serviced
قسمت یکان
unit train
بنه یکان
unit supply
تدارکات یکان
service
قسمت یکان
unit structure
استخوانبندی یکان
organizations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
designation
اسم یکان
active
یکان کادر
troop unit
یکان سربازدار
composite
یکان مختلط
stragglers
دورافتاده از یکان
straggler
دورافتاده از یکان
stragglers
گم شده از یکان
organizational
یکان سازمانی
presence
فرستی در یکان
parent
یکان لاحق
tactical command
یکان تاکتیکی
support command
یکان پشتیبانی
parent
یکان اولیه
train
بنه یکان
mixed
یکان مختلط
composite
یکان مرکب
troop unit
یکان صنفی
activity
قسمت یکان
designations
اسم یکان
activities
قسمت یکان
commanded
یکان قرارگاه عمده
intercommunication
مخابرات داخلی یکان
intransit
یکان در حال حرکت
frontalier
جزو یکان مرزی
link
ملحق شدن دو یکان
zone of action
منطقه عملیات یکان
land tail
باقیمانده زمینی یکان
general support
یکان پشتیبانی عمومی
paratroopers
جمعی یکان چترباز
security council
شورای حفافتی یکان
paratrooper
جمعی یکان چترباز
force designator
شماره ترتیب یکان
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
grenadier
یکان نارنجک انداز
identification code
رمز معرف یکان
force structure
استخوان بندی یکان
less than release unit
یکان منتظر حمل
type face
نوع چرخش یکان
passive element
یکان غیر فعال
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent party
جمعی دایمی یکان
property book
دفتر دارایی یکان
staging unit
یکان بارگیری کننده
requesting unit
یکان درخواست کننده
requesting unit
یکان تقاضا کننده
safety officer
افسر تامین یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com