Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
corinthian brass or bronze
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
Other Matches
desilverize
تهی ازسیم کردن
maud
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
bell metal
مفرغ
gunmetal
مفرغ
bronzes
مفرغ
bell-metal
مفرغ
bronze
مفرغ
gun metal
مفرغ
ormolu
مفرغ زرنما
patine
زنگ مفرغ
phosphor bronze
مفرغ فسفردار
patina
زنگ مفرغ
harmonic motion
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
silicon bronze
مفرغ سیلیسیم دار
pewter
مفرغ فروف مفرغی
isomer
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
subsistence theory of wages
به قانون مفرغ مزدها نیزمعروف است
compositions
ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition
ترکیب یکان ترکیب رزمی
he was refused employment
کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
they put their heads together
با هم مشورت کردند
they mulcted him
او را جریمه کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
they had words
باهم نزاع کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
The kids stamped on the ants .
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
its was extended
مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
They searched the whole town .
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
The soldirs leg was amputated .
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
We sent for the doctor.
برای ما این دکتر را صدا کردند.
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
bombers raided the city
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
inns of chancery
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
they howled the speaker down
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Few reporters dared to enter the war zone.
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
Quantel
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
homogeneous
یکجور
pan pipe
یکجور نی
alike
یکجور
pandean pipe
یکجور نی
trebucket
یکجور ترازو
dutchmans
یکجور گل ساعت
aigret
یکجور ماهیخوار
double pair royal
چهارطاس یکجور
trebuchet
یکجور ترازو
costrel
یکجور قمقمه
custard pie
یکجور شیرینی
Jaffa
یکجور پرتغال
crackers
یکجور شیرینی
cracker
یکجور شیرینی
petard
یکجور ترقه
mignonette
یکجور گل میخک
rubicelle
یکجور یاقوت
nonsuch
یکجور یونجه
onion couch
یکجور جو وحشی
onion grass
یکجور جو وحشی
osborne
یکجور بیسکویت
pair royal
سه برگ یکجور
pair royal
سه سر سه طاس یکجور
cold cream
یکجور مرهم
pippin
یکجور سیب
polyanthus
یکجور نرگس
moloch
یکجور سوسماراسترالیایی
snow flake
یکجور گل حسرت
pandore
یکجور سه تار
griffon
یکجور لاشخور
lotus
یکجور نیلوفرابی
sheer legs
یکجور جرثقیل
lambs wool
یکجور نوشابه
gleek
سه برگ یکجور
lampereel
یکجور ماهی
lewis gun
یکجور مسلسل
lotuses
یکجور نیلوفرابی
elephant'sgrass
یکجور لویی
lotos
یکجور نیلوفرابی
sheers
یکجور جرثقیل
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
standards
همگون یکنواخت یکجور
grams
یکجور باقلا گرم
muggins
یکجور بازی دومینو
weever
یکجور ماهی خاردار
gram
یکجور باقلا گرم
dressing-up
یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
standard
همگون یکنواخت یکجور
custard
یکجور شیرینی یا فرنی
fandangos
یکجور رقص اسپانیولی
fandango
یکجور رقص اسپانیولی
busby
یکجور کلاه پوستی
busbies
یکجور کلاه پوستی
grammes
یکجور باقلا گرم
pullicate
یکجور دستمال رنگی
sea asparagus
یکجور خرچنگ دریایی
mayweed
یکجور بابونه بدبو
marcelwave
یکجور فر یا موج که بمومیدهند
maiolica
یکجور کاشی صورتی
lansquenet
یکجور بازی گنجفه
kirschwasser
یکجور عرق البالو
killdee
یکجور مرغ باران
sparable
یکجور سنگ اهکی
meerscham
یکجور گل نرم چپق
mine thrower
یکجور توپ سنگری
missel
یکجور باسترک در اروپا
mountain cork
یکجور پنبه کوهی
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
pipistrel
یکجور شبکور کوچک
pavan
یکجور رقص سنگین
paris blue
یکجور نیل فرنگی
orfe
یکجور ماهی طلایی
orang utan
یکجور بوزینه درازدست
onion skin
یکجور کاغذ نازک
omber or ber
یکجور بازی گنجفه
sand fly
یکجور پشه ریز
staniel
یکجور باز کوچک
deer tiger
یکجور یوز امریکایی
chrysoprase
یکجور یاقوت زرد
catbird
یکجور باسترک امریکایی
catamount
یکجور گربه دشتی
buns
یکجور کلوچه یاکماج
bun
یکجور کلوچه یاکماج
catamountain
یکجور گربه دشتی
majolica
یکجور کاشی صورتی
brandling
یکجور کرم خاکی
magenta
یکجور رنگ قرمز
trammel
یکجور دام یا تور
sardonyx
یکجور عقیق یمانی
double pair royal
چهار برگ یکجور
no two leaves are identical
هیچ دوبرگی یکجور نیست
mycetoma
یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
olla
یکجور اش سبزی دار دراسپانی
rat's tail
یکجور سوهان کوچک گرد
rounders
یکجور بازی گوی وچوگان
torna do
یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
windfanner
چرخ یکجور باز کوچک
bice
یکجور رنگ ابی یاسبز
cricket
زنجره یکجور گوی بازی
paroquet
یکجور طوطی کوچک دم دراز
crickets
زنجره یکجور گوی بازی
moonstone
یکجور سنگ مروارید نما
forfars
یکجور پارچه کتانی ضخیمforelady
hug me tight
یکجور جامهء کشباف چسبان
humming bird
یکجور مرغ مگس خوار
inverness
یکجور ردای بی استین مردانه
inyala
یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
racoon or raccoon
یکجور پستاندار گوشتخوار درامریکا
stone break
یکجور گیاه که در سنگ میروید
lansdowne
یکجور پارچه پشم و ابریشم
covert coat
یکجور رولباسی کوتاه سبک
malam
یکجور سنگ اهک نرم
homogenize
یکجور وهم جنس کردن
melodion
یکجور ارگ دستی یا پایی
ophicleide
یکجور ساز بادی برنجین
matchet
یکجور کارد بزرگ درامریکا
buskin
یکجور چکمه که تا زیر زانومیرسد
vandyke
یکجور چاپ تیره رنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com